مصدق، قجرزادهای که از پهلوی متنفر بود
“مصدق” از تبار خاندان قاجار بود. وی پس از گذراندن دوران تحصیل در اروپا در سال ۱۲۹۳ شمسی به ایران بازگشت و به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
از دیدگاه مورخان، مصدق همچنان یک راز ناگشوده است. در دوران نخست وزیریاش مطبوعات غرب همواره او را استهزا کردند و بد جلوه دادند، اما در ایران، طی سالهای سیاه سرکوب رژیم پهلوی، یک میهنپرست از خود گذشته و رهبری بییاور تلقی میشد که قربانی توطئه دربار و مداخله خارجی شده بود.
در صحنه بینالمللی،مصدق چهره رهبر یک کشور در حال بیدار شدن را داشت که همچون دیگر چهرههای انقلابی آن ایام، “ناصر”، “نکرومه” و “سوکارنو” جرأت کرد، سیادت تثبیت شده سیاسی و اقتصادی اروپا را به چالش بکشد.
“مصدق” خطیبی افسونکننده بود که میتوانست مسخره کندو دست بیندازد، افشاگری کند و زخم زبان بزند. اعمال سیاسی مصدق از دو وسوسه ذهنی سراسر عمرش الهام میگرفت؛ تنفر تسکینناپذیر از سلسله پهلوی و مخالفتی به همین اندازه شدید با نقش مداخلهگرایانه انگلیس در امور داخلی ایران. در ایران دهه ۱۳۳۰، هیچیک از این دو وسوسه غیرقابل درک یا غیرمعمول نبود، اما چنین مینماید که اشتباه مصدق، تلاش برای دنبال کردن همزمان هر دو وسوسه بوده است.
مصدق و سیاست خلع ید
در اواسط اردیبهشت ۱۳۳۰،کمتر از پنج روز پس از امضای فرمان نخست وزیری،مصدق همکاران خود را به مجلس معرفی کرد؛ “باقر کاظمی” وزیر خارجه،”محمد علی وارسته” وزیر دارایی، “علی هیأت” وزیر دادگستری، “سپهبد نقدی” وزیر جنگ و “زاهدی” وزیر کشور به مجلس معرفی شدند.
“مصدق” تشکیل هیأت “خلع ید” را مهمترین هدف دولت خود تعریف کرد و پس از چندی، هیأت مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران را به سمت جنوب روانه کرد. انصراف “دکتر حسابی” از مسافرت به خوزستان و نطق “عبدالقدیر آزاد” در اعتراض به کابینه مصدق، زنگ خطر انشعاب نیروهای مخالف استعمار را به صدا درآورد.
در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۳۰، در حالیکه مصدق به دلیل کسالت در خانه به سر میبرد، مذاکرات نمایندگان ایران با نمایندگان انگلیس بر سر تعیین تکلیف شرکت نفت جنوب آغاز شد. آقایان “وارسته”، “سنجابی” و شایگان نمایندگان ایران در جریان این مذاکرات بودند، همچنین “گریدی” سفیر آمریکا نیز به عنوان میانجی در این مذاکرات حضور داشت.
شش روز پس از آغاز مذاکرات طرفین اعلام کردند پیشنهادهای طرف مقابل پذیرفتنی نیست و این به منزله شکست مذاکرات بود.
در ۳۰ خرداد ۱۳۳۰ مصدق در مجلس حاضر شد و از به حد نصاب نرسیدن تعداد نمایندگان انتقاد کرد و به آنان اینچنین هشدار داد:” اگر تا ساعت چهار بعداز ظهر آقایان نمایندگان در مجلس حاضر نشوند و به پیشنهاد رایی که دولت میکند نفیا یا اثباتا رای ندهند، دولت از چهار بعد از ظهر مسئول حوادث مملکت نخواهد بود”.
شکست مذاکرات ایران و انگیس و تواقف صادرات نفت شایعاتی را پیرامون مشکل مالی دولت پدید آورد، اما نخستوزیر با صدور بیانیهای ضمن تشکر از مردم که برای کمک مالی به دولت اعلام آمادگی کردهاند میگوید: ” از نظر خزانه عمومی فعلا نیازی به این مساعدتها نیست”. تلاش مصدق برای تزریق آرامش به جامعه در حالی صورت میگرفت که دولت وی پیشنهاد دریافت ۲۵ میلیون دلار وام از دولت آمریکا را تسلیم “ترومن” کرده بود.
توقف صادرات نفت
بالا گرفتن مناقشات سیاسی میان ایران و انگلیس بر سر نفت جنوب، آمریکاییها را بر آن داشت تا نماینده ویژهای را برای میانجیگری عازم تهران کنند. در مرداد ۱۳۳۰ پس از چند دور مذاکره میان هیئت ایرانی و انگلیسی سرانجام مصدق به مجلس رفت و عدم حصول توافق و تصمیم دولت توقف صادرات نفت را به استحضار نمایندگان رساند.
از نطق مصدق در مجلس چند روزی بشتر نمیگذشت که برخی از نمایندگان مجلس از جمله، ” جمال امامی” و ” عبدالقدیر آزاد” حملات تندی را نثار دولت کردند و مصدق را در ماجرای نفت به اهمالکاری متهم کردند.
مصدق که از انتقادات نمایندگان آزرده شده بود یک بار دیگر به مجلس رفت و با استناد به خبری از “بیبیسی” برخی از درباریان و نمایندگان را عمال انگلیس خواند. این اظهارات مصدق واکنش تند، وزیر دربار را در پی داشت.
تحریم اقتصادی ایران توسط انگلیس
دولت انگلیس که در دیوان بینالملل لاهه از دولت ایران شکایت کرده بود، با لغو قرارداد پولی خود با دولت ایران، عملاً تهران را در محاصره اقتصادی قرار داد. بدین ترتیب ایران نمیتوانست از داراییهای خود نزد بانکهای انگلیس برای خرید اقلام موردنیاز خود استفاده کند.
در حالی که محافل سیاسی و رسانهای گمان میکردند، فشار اقتصادی انگلیس، مصدق را از مواضع خود عقب براند، اما وی طی پیامی رادیویی با صدایی رسا بر این جمله تأکید کرد:”تا کار نفت تمام نشود، دولت کنار نخواهد رفت”.
در تاریخ ۷ مهر ۱۳۳۰، جمعی از اصناف و بازاریان با دعوت آیتالله کاشانی به حمایت از مصدق در میدان بهارستان تجمع کردند، مصدق که از پشتیبانی حزبی کارآمد برخوردار نبود، یک روز بعد از تجمع مردم، طی پیامی، حمایت آنان از دولت خود را ستود.
مقارن رسیدن “هندرسن” سفیر جدید آمریکا به تهران، شواری امنیت سازمان ملل اعلام کرد، به شکایت انگلیس از ایران رسیدگی خواهد کرد. انگلیس مدعی بود، اقدام دولت ایران در ملی کردن صنعت نفت، صلح جهانی را به مخاطره انداخته است. مصدق اعلام کرد برای دفاع از حقوق ایران خود در جلسه شورای امنیت حاضر میشود.
مصدق که به آمریکا رفته بود، علاوه بر سخنرانی در جلسات شورای امنیت پیرامون مسئله نفت، با” ترومن” رییس جمهور آمریکا نیز دیدار کرد و بار دیگر پیشنهاد استقراض از واشنگتن را پیش کشید که با مخالفت” ترومن” مواجه شد.
در حالی که نخست وزیر برای حل بحران نفت در آمریکا به سر میبرد، اوضاع در داخل به وخامت گرایید. ضرب و شتم دانشجویان توسط مأموران امنیتی و حمله به دفاتر روزنامهها، تنها بخشی از اوضاع آشفته تهران آن روزها بود.
انتخابات مجلس هفدهم
در زمستان ۱۳۳۰، در حالیکه دولت مصدق زیر بار سنگینترین فشارهای اقتصادی قرار داشت، انتخابات مجلس هفدهم را برگزار کرد. ناآرامی حوزههای انتخاباتی در برخی از شهرستانها، موجب شد تا مصدق، “کلالی” را از وزارت کشور بر کنار کند و “اللهیار صالح” را جایگزین او کند.
در اواخر اسفند ۱۳۳۰، نتیجه ۵ هفته مذاکره ایران و نمایندگان “بانک بینالملل” اعلام شد؛ پیشنهاد آنان برای اداره صنایع نفت توسط کارشناسان انگلیسی و رد پیشنهاد توسط مصدق. بدین ترتیب آخرین امیدهای دولت به دریافت کمک خارجی بر باد رفت.
سال ۱۳۳۱، در حالی آغاز شد که دربار پهلوی به همراه سفارت انگلیس و برخی نمایندگان مجلس برای سرنگون کردن دولت مصدق، نقشه ویژهای را طراحی کرده بودند. مصدق که در دوران نمایندگی خود، بارها علیه وضع مقررات حکومت نظامی جبههگیری کرده بود، این بار در قامت نخست وزیری دستور برقراری حکومت نظامی را صادر کرد. “آیتالله کاشانی” همین ایام طی نامهای به وزیر کشور دولت مصدق، نسبت به تقلبات صورت گرفته در انتخابات مجلس هفدهم، انتقاد کرد.
مصدق استعفا میکند
مصدق که برای شرکت در دادگاه لاهه به هلند سفر کرده بود، در بازگشت به ایران، استعفا خود را تقدیم دربار پهلوی کرد. در روز ۱۵ تیر ۱۳۳۲، مجلس شورا با ۵۲ رأی نسبت به نخست وزیری مجدد مصدق ابراز تمایل کرد، اما سناتورها رأی تمایل به مصدق را منوط به نظر مقام سلطنت کردند.
در جلسه ۱۸ تیر سنا، تنها ۱۴ سناتور به مصدق ابراز تمایل کردند و یک روز بعد، پهلوی دوم، فرمان نخستوزیری مصدق را امضا کرد. مصدق این بار شروطی برای قبول مسئولیت گذاشت؛ تصویب لایحه افزایش اختیارات نخست وزیر و بر عهدهداشتن وزارت جنگ. اگر شرط اول قابل پذیرش بود، شاه به هیچ عنوان زیر بار شرط دوم نمیرفت و بنابراین مصدق ۲۵ تیر ۱۳۳۱، استفعفا داد.
پس از استعفا مصدق، “قوام” بار دیگر مأمور تشکیل کابینه شد و مورد حمایت شدید انگلیس و آمریکا قرار گرفت. قوام پس از تصدی نخستوزیری، برای ترساندن مردم، اعلامیههای شدید اللحنی صادر کرد و متعاقب آن سعی کرد آزادیهای سیاسی را محدود کند.
در این هنگام، آیتالله کاشانی به مخالفت شدید با دولت “قوام” پرداخت و مردم را به مبارزه دعوت کرد.”آیتالله کاشانی” طی مصاحبهای با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی صراحتاً اعلام کرد: “اگر قوام ظرف ۴۸ ساعت نرود، اعلام جهاد خواهم کرد و شخصاً کفن پوشیده پیشاپیش مردم به مبارزه خواهم پرداخت”.
پس از این موضعگیری قاطع آیتالله کاشانی، مردم در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱، به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی قوام شدند. مأموران به دستور “قوام” مردم را به گلوله بستند و عدهای از آنان را به شهادت رساندند. دربار پهلوی که اوضاع را بحرانی میدید، طی حکمی “قوام” را از نخست وزیری بر کنار کرد و بار دیگر مصدق را مأمور تشکیل کابینه کرد.
مصدق و دولت جدید
مصدق در اول مرداد ۱۳۳۱، بار دیگر وارد کاخ نخست وزیری شد. در دولت جدید مصدق، وزارتخانههای کشور، خارجه و دادگستری به ترتیب به آقایان “صدیقی”،” نواب” و “لطفی” رسیده بود.
مصدق در دولت جدیدیش، استراتژی مذاکره با آمریکا را کلید زده بود. مصدق سعی داشت با حربه نزدیکی به حزب توده و شوروی، از آمریکاییها در جریان مذاکرات امتیاز بگیرد.
در عرصه داخلی نیز، “آیتالله کاشانی” سعی داشت در قامت رییسمجلس، موجبات قرابت نمایندگان را با دولت مصدق فراهم کند، اما رفتهرفته برخی لجاجتها، تعامل قوه مقننه و مجریه را به تخاصم کشاند.
شکاف میان مصدق و حامیانش
“مظفر بقای” به بهانه عدم تعقیب مقصران ۳۰ تیر به دولت مصدق حمله میکرد. “حسین مکی” در اعتراض به لایحه تمدید اختیارات، دولت مصدق را به باد انتقاد گرفت. “آیتالله کاشانی” نیز برخی لوایح دولت را خلاف قانون اساسی میدانست. بدین ترتیب اکثریت نیروهای پارلمان به مخالفان مصدق بدل شدند.
با روی کار آمدن دولت “هایزنهاور” در آمریکا، استراتژی کاخ سفید، مقابله همهجانبه با نفوذ کمونیزم در کشورهای جهان سوم شد. “ایدن” وزیر خارجه انگلیس به واشنگتن رفت و به “دالاس” وزیر خارجه آمریکا گفت: “مصدق نخست وزیر ایران، به تودهایهای هوادار شوروی نزدیک شده است”. همین جمله انگلیسیها کافی بود تا دوستان آمریکاییشان تمام هم و غم خود در عرصه بینالمللی را صرف سرنگونی دولت مصدق کنند.
۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تاریخی بود که سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس با همکاری دربار پهلوی و اراذل و فواحش تهرانی، کودتایی را علیه دولت قانونی ایران به راه انداختند و بدین ترتیب مصدق که خود را مستظهر به حمایت مردم میدانست، دستگیر شد و پس از محاکمه به قلعه احمدآباد تبعید شد.
انتهای پیام/