تاریخ : پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024
0

شهید “مصطفی احمدی روشن” در نگاه کاربران شبکه های اجتماعی

  • کد خبر : 12713
  • 19 دی 1392 - 9:07
شهید “مصطفی احمدی روشن” در نگاه کاربران شبکه های اجتماعی

۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ بود که مصطفی احمدی روشن ترور شد و به شهادت رسید و از آن روز هر ساله در این روزها یاد او را گرامی می داریم. در حالی که در دومین سالگرد شهادت “احمدی روشن” هستیم تعدادی از کاربران شبکه های اجتماعی کمپین های زنده نگه داشتن یاد آن شهید برپا کرده اند.

 

 

به گزارشمجله شبانه کمال مهر، کاربران شبکه های اجتماعی با فرارسیدن دومین سالگرد شهادت “مصطفی احمدی روشن” دست به کاری جالب و تحسین آمیز زدند و با انتشار مطالب و پوسترهای مختلف یاد آن شهید گرامی را زنده کردند. این کاربران با ایجاد کمپین های مختلف مطالب زیادی را منتشر کردند.

اینفوگرافیک شهید از تولد تا شهادت

همچنین برخی از کاربران نوشته هایی را نیز قرار داده اند که نگاه به آن ها نیز خالی از لطف نیست

کاربری به نام گمنام نوشت:

همیشه برای ما نسلِ سومی ها سؤال بوده که به راستی همت، باقری،خرازی ،کاوه و جوانانی از این دست،در آن سن و سال چطور توانستند لشکر قلوب را فرماندهی کنند و خاکریز حماسه ها را فتح کنند….
چه طور توانستند!!!!
آیا این ها افسانه نبودند؟!!!
و رسالت مصطفی به همه ی این سؤال ها پاسخ داد…پاسخی زنده …
مصطفی جوانی که دانسته بود امروز هم نبرد حق و باطل هست و کجاست؟!
لباس رزم پوشید و قدم در میدان مبارزه گذاشت….
میدان مبارزه علمی…
آن هایی که گمان می کنند انقلاب پیر و خسته شده باید مصطفی را بشناسند…او که همنام چمران است و یادش را زنده کرد…
مصطفی مرد عمل و جهاد بود…
و چه کوته نظر است آن دشمنی که گمان می کنند با گلوله ای می توانند این حرکت مجاهدانه را متوقف کند…
چه گلوله،چه تحریم و…هیچ کدام نمیتواند جلوی این حرکت مجاهدانه را بگیرد…
آری…این است رسم همان جوانان نسل سومی هست….
مصطفی رفت…اما هنوز مصطفی هایی هستند و دشمن بداند مصطفی های احمدی روشن نمی میرند….



+گمنام نوشت:
شهید مصطفی
خواستم بنویسم از تو…
لیک قلمم عاجرتر از آن آمد که تو را بنویسد…

همیشه عشق به خون شهیــــــــد مدیون است
شکوه عشق تو در وسعت زمان پیچید…..

کاربری به نام دفاع مقدس آورده است:

سر قبر نشسته بودم …

باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده وشوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که:کی شهید می شی مصطفی؟

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
لینک کوتاه : https://kamalemehr.ir/?p=12713

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x