با این حال و به رغم گسترش خوب این دو رشته و یکی دو رشته دیگر همچون هندبال، هنوز این فوتبال است که کانون توجهات جمعی است؛ جمعی به معنی افکار عمومی، مسئولان، رسانهها و سرمایهگذاران و این بسیار عجیب است که با این همه توجه و با وجود نتایج ضعیف فوتبال، فساد و ناپاکی موجود در این رشته و رویدادهای عموما دلسردکننده و اخبار ناامیدکننده از این رشته و اذعان همه به اینکه باید به سایر رشتهها هم مانند فوتبال توجه شود، باز این فوتبال است که سوگلی همه محافل است و رشتههای دیگر به محاق فوتبال رفتهاند.
شاید یکی از دلایل مهم این موضوع، ما و رفتار ما باشد که از میان دستکم هفت روزنامه ورزشی و پرطرفدار ایرانی که هر روز روی گیشه میروند هیچکدام برایشان مهم نبوده که تیم ملی هندبال ایران برای نخستین بار راهی جامجهانی شده و به جای آن، تیترهایی چون «استقبال از امپراتور با تربچه» در صفحه نخست این روزنامه خودنمایی میکند و پرداختن به ابعاد دعوای سرمربی تیم ملی فوتبال با مربیان داخلی و سفر مدافع پرسپولیس به قطر!
شاید پاسخ خیلیها این باشد که فوتبال در همه دنیا مورد توجه بوده و پرطرفدارترین ورزش جهان است، ولی حتی در خود انگلستان هم که مهد فوتبال است، وقتی بردلی ویگنیز، قهرمان مسابقات دوچرخهسواری توردو فرانس میشود، با تیتر نخست در همه روزنامههای بریتانیا به چشم میخورد.
و شاید یکی از مشکلات سیستم ورزش ما این است که در آن توسعه همهجانبه رخ نداده است؛ توسعه همه جانبه به این معنا که شاید ما در رشتهای مانند والیبال توانسته باشیم به ترازهای بالای جهانی دست یابیم، ولی وقتی این توسعه یافتگی در ذهن مسئولان، رسانهها و افکار عمومی رخ نداده باشد، آنگاه به جای پرداختن به موفقیت تیم ملی هندبال، استقبال از افشین قطبی در کشوری دیگر برایمان اهمیت مییابد.
به هر حال برای رسیدن به استانداردهای جهانی توسعهیافتگی در ورزش، راه طولانی در پیش داریم، ولی چیزی که ما را بیشتر از این راه دراز ناامید و ناراحت میکند، این است که ما حتی تجهیزات اولیه این مسیر را هم فراهم نکردهایم و برای همین است که سالهاست در گرداب فوتبال و حاشیههایش فرو رفتهایم.