به گزارش گروه اجتماعی «کمال مهر»؛
این روزها بجای دیدن اخبار و صفحه زدن روزنامه ها میتوانید با هزینه ی ناچیزی در تاکسی ها بنشینید و از تمامی اخبار مطلع شوید.
کمال مهر:زماني که سوار تاکسي ميشويد اولين صحبت سياسي اي که از طرف مسافر سمت راستتان ميشنويد مهمترين مسئله يعني مسئله ژنو و اشتون و ظریف و ادعا های آمریکا بر علیه فعالیتهای هسته ای و اخبار مرتبط با سبد کالاست که چند نفر فوت کرده اند و چند نفر کالا تعلق گرفته است !! و آخر این ماجرا چه خواهد شد!؟…زماني که پياده ميشود با لحني جالب ميگويد که انشاالله که خير است.
بعد از آن براي رسيدن به مقصدتان صبر ميکنيد ومنتظر که مسافر ديگري کنارتان بنشيند!
چهار راه بعد فرا ميرسد…
فردي کنارتان مي نشيند که شايد پيش خودتان بگوييد لابد اين هم راجع به ژنو ميخواهد صحبت کند خودتان را به اين راه و آن راه ميزنيد مبادا دامن سياست شما را هم بگیرد.
اما مسافر با لحني آرام از شما طلب پول خورد ميکند شما هم با لحني آرامتر پاسخ منفي به اوم ميدهيد آن هم از سر ناچار و به دليل آنکه راننده به دادن پول درشت اعتراضي نکند پاي اقتصاد دولت 11 و 10 ؛9 ؛8و 7 را وارد ماجرا ميکند
که چرا با آوردن پولهاي 5 توماني و مردم راگرفتار ميکند و براي تاييد صحبتهايش تکان دادن سرش را هم چاشني عصبانيت فرماليته اش ميکندو با لبخندي از راننده تشکر ميکند و با چهره اي ناراحت از تاکسي پياده ميشود اما ما که ميدانيم در دلش چه ميگذرد…
مقصد ما طولاني است و ناچاريم که بنشينيم و صحبتهاي ديگران را بشنویم!
ايستگاه بعدخانمي چادري سوار صندلی جلومي نشيند، تاکسي حرکت مي کند و 100 متر جلو تر پشت چراغ قرمز مي ايستد ناگهان دختري با طرز لباسي نامتعارف از جلوی ما عبورمي کند!
آن خانم با نگاهي به آن دختر و با چادر خودش ميفهماند که پوشش نامناسب است و در اين هنگام پاي راننده هم به وسط ماجرا کشيده که آيا اينها خانواده دارند؟؟؟؟
در همین هنگام مسافران دیگر با صحبت هایشان میفهمانند که از خانواده ی اصیلی بهره مندند!!!!
مسافر سمت چپ انگار با من هم مقصد است و روزنامه ی ورزشی در دست دارد که در آن تساوی پرسپولیس مقابل یکی از تیم ها را نشان میدهد و در همین هنگام مسافر با نا امیدی میگوید یعنی میشود ما به صدر جدول صعود کنیم؟؟؟
من که طرفدار این تیم بودم با لحنی امیدوار کننده گفتم انشاالله میشه!
مسافر خانم پیاده و جای خود را با یک مسافره تازه وارد خانم دیگر عوض میکند.
در همین هنگام تلفن همراه مسافر جدید شورع به نواختن آهنگ زنگ مینماید بدون آنکه اجازه دهد زنگ تماس کمی بنوازد سریع اقدام به پاسخگویی می کند و با گویشی خواص با تماس گیرنده زمان قرار طلاق را مشخص میکند
تا رسیدن به مقصد چند سوایی باقی مانده است و مسافران قدیمی جای خودشان را به مسافران جدید میدهند وما همچنان تا ایستگاه آخر منتظر میمانیم.
ناگهان بر حسب تصادف بیلبورد فیلمهای جشنواره فجر را میبینیم که از همین 10فیلمهای سودای سیمرغ را یدک میکشند
تار سیدن به مقصد مسافران یک به یک پیاده میشوند فقط 1 متر مانده است که من هم پیاده شوم.
*
*
*
بله رسیدیم . درست است که که کارگری بیش نیستم و وقت روزنامه خواندن و وبگردی را ندارم اما مانند 20:30 در تاکسی از همه ی مسائل روز اطلاع دارم.
انتهای پیام/نداترکاشوند