به گزارش گروه وبگردی«کمال مهر»؛ پایگاه تحلیلی «آمریکن هرالد تریبیون» در مقاله اخیر خود به موضوع عواقب خطرناک حکمرانی ترامپ بر آمریکا و سیاستهای خارجی بسیار خطرناکی که وی در قبال قدرتهای دیگر اتخاذ کرده پرداخته است. به اعتقاد تحلیلگر این پایگاه، ترامپ نماینده ارزشهای تصرفطلبانه، مدعیانه، و تخریبگر آمریکاییست و با همین فرمانی که جلو میرود، هر آینه به زوال آمریکا و بروز بحرانی بزرگ در سطح بینالملل کمک خواهد کرد.
«آمریکن هرالد تریبیون» در مقالهای به قلم «مایکل هاوارد» نوشت: اگر قرار باشد خطی از شرمساری در تاریخ ریاست جمهوری آمریکاییها به یادگار بماند، قطعا اولویت آن با دونالد ترامپ است. چگونه میتوانیم به چهل و پنجمین رییسجمهورمان ببالیم در حالی که گستاخی، دروغگویی، و رفتارات خطرناک اخلاقی وی را میبینیم؟ مگر اینکه پوچگرا، مازوخیست، و یا میلیاردر باشیم که رفتارات این مرد برای هر کدام از آنها لذتها و یا منافع خودش را داشته باشد.
«مایکل هاوارد» تحلیلگر آمریکایی این پایگاه نوشت: ترامپ یک تهدید برای صلح جهانی است و این حقیقت را همه کشورها میدانند. اما مردمان همین کشورها، احساس میکنند که مردم آمریکا هم شبیه ترامپ باشند چرا که آنها ترامپ را انتخاب کردهاند. اتفاقا، پر بیراه نیست. برعکس تقدسگرایی رسانه جمعی آمریکا در مورد ارزشهای آمریکایی، ترامپ، انعکاس مبرهن و واضح ارزشهای آمریکایی است. ترامپ این چیزهایی که ارزش نامیده شده را متجسم کرده است. دروغ، فریبکاری، ریاکاری، و بیثباتی. ترامپ به قیمت له کردن دیگران، اهداف خود را تامین میکند و معنای واقعی تکبر و طمع را تعبیر مینماید. دیگرانی که در مسیر او قرار بگیرند، از نظر ترامپ آسیبهای وارده به آنها جانبی است و البته باید هم متحمل شوند؛ اینها ارزشهای مشترک ترامپ و جامعه آمریکاست.
نباید هم ترامپ را در ظاهر امر از خود بدانیم و باید هم از او تبرا بجوییم. چرا که اگر او را نماینده آمریکا بخوانیم، نظام باورِ حول امپراتوریمان در هم میشکند. حالا دکترین اصلی آن نظام مذکور این است که هر اقدامی که از سوی آمریکا علیه یک کشور دیگر صورت بگیرد -هر چقدر هم که مخرب باشد- دارای نیت خیرخواهانه بوده و از نظر اخلاقی موجه است. این اصل، ریشه در اخلاق آمریکایی داشته و نیاز به تمرین ندارد. این در ذات تربیتی ما آمریکاییها نهادینه شده و هر جا که لازم بدانیم، با جسارت و چهره حق بجانب آن را بکار میگیریم.
به تجاوز بوش و چنی به عراق نگاه کنید. همین حالا که این متن را مینویسم، پیامدهای جانفرسای جنگ علیه عراق شامل حال مردم این کشور است. وقتی دولتمردان ما آن جنگ خانمانسوز را مرتکب شدند، در بوق و کرنا کردند که به خاطر امنیت ملی این اقدام بزرگ را صورت دادهاند. بتدریج که ابعاد گسترده جنایت آمریکاییها مشخص شد، به جمع مخالفان اقدام بوش اضافه شد. جنگی که «دادگاه نظامی بینالمللی نورنبرگ» آن را جنایتی بینالمللی خواند که یک تفاوت با دیگر جنایات جنگی دارد و آن هم این است که به معنای واقعی کلمه شر انباشته را در خود داشت. بگذارید خیالتان را راحت کنم. منظور این تعریف این است که آمریکا به مصداق بارز مرتکب نسلکشی شده است.
در اینجا میخواهم به یک نمونه اشاره کنم: تجاوز خونین صدام حسین علیه ایران را که یادتان هست. تجاوزی که به تحریک و حمایت آمریکا صورت گرفت و نهایتا سر از نسلکشی سال ۱۹۸۸ در کردستان عراق درآورد. آمریکا، تلاش کرد که آن قضیه را به گردن ایران بیاندازد. حال اگر امروز شاهد این هستیم که داعش بسیاری از مردم را در عراق زیر ساتور نسلکشی و جنایت قرار میدهد، این دنباله همان حمله به عراق است. باور کنید که اگر آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله نمیکرد، اکنون داعش وجود نداشت.
لحظه یکی از بزرگترین جنایات داعش در عراق / صدها جوان شیعه عراقی در آن روز توسط تروریستهای داعشی کشته شدند
حمله به عراق -نه قطعا به خاطر شخص صدام که به خاطر انسانیت و حقوق بشر- لکه ننگ بزرگی بود که رسانهها در کمال شناعت بر آن پرده کشیدند و حقایق و جنایات تلخ متعاقب آن را افشا نکردند. این خیانت بزرگ و این داغ ننگ، تا ابد به نام و بر پیشانی رسانهها خواهد ماند. رسانه آمریکایی میداند که برای حفظ «امپراتوری آمریکا» پررنگ کردن ارزشهای اخلاقی حکومت آمریکایی -به هر قیمتی که شده- واجب است. رسانه در آمریکا خود را متعهد به نظام حکومتی -حتی هر چقدر هم که فاسد- میداند. روزنامههای بزرگی چون نیویورک تایمز و واشنگتن پشت که حرفشان در کاخ سفید معیار است، اگر پای حیثیت آمریکا به میان بیاید، فراموش میکنند که حقیقت چیست و «گاف استراتژیک بزرگ قرن» که همانا حمله به عراق بود را در لای خاکروبههای دروغهای پیشین پنهان میکنند. اما قلبها و درون ما چه میگویند؟ حقایق تلخی که در عمق دهلیز عواطف انسانی سکنی گزیدهاند.
شکنجه دادن نوجوان عراقی توسط سرباز آمریکایی
در آمریکا بطور سنتی، هر رییس جمهوری که بر سر کار میآید، به عنوان یک وظیفه ابتدایی موظف است که نقاب نیکخواهی بر صورت یک حکومت شریر بزند. آنها، غالبا دوره خود را با موفقیت در این امر به پایان نمیرسانند. شاید باراک اوباما که نقاب شرافت و عقلانیت را انتخاب کرد را بتوان موفقترین آنها دانست و قضیه لیبی را خیرخواهانهترین قضیه؛ دیری نپایید که پشت پرده لیبی و نیات واقعی آمریکا در آنجا هم برای اذهان عمومی مشخص شد. «جورج دابلیو بوش» هم به عنوان شخصی قاطع و راسخ در دفاع از آمریکا جلو آمد اما در حالی که تنفر خود از جنایت را در بوق و کرنا کرده بود، یکی از بزرگترین جنایات بینالمللی را مرتکب شد. «رانلد ریگان» با نقاب یک شخص فهیم و متشخص آمد اما دولت وی در پشت پرده، جوخههای مرگ در آمریکای لاتین را پرورش داد تا مردم خود را شکنجه دهند و کشتار کنند.
اذیت و آزار مردم پس از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳
روسای جمهور آمریکا پیوسته تلاش کردهاند که با همه جنایات پشت پرده، به زور و ضرب ظاهرسازی، کار خود را به عنوان نماینده و چهره محبوب مردم پیش ببرند اما ترامپ این سنت را برچیده و به آن توجهی ندارد. شخصیت او، مانند سیاستهایش مضحک و عجیب است. او همانطور زشت رفتار میکند که همانطور زشت گفتار میکند. کافی است فیلمی را که در آن نخستوزیر مونتهنگرو جلوتر از او در جمع رهبران جهانی قدم میزند و سپس وی را به عقب هول میدهد تا در جایگاه مناسبی برای عکس گرفتن قرار بگیرد ببینید و متوجه کودک بودناش در عرصه سیاست شوید. آمریکای ترامپ، یعنی آمریکای نابود کردن کشورهای دیگر به قیمت تامین منافع جیب شخص ترامپ و همپالگیهایش. بدبینی و ریاکاری ترامپ، کار دست آمریکا میدهد. وقتی سکان سیاست «استثمارگرایی آمریکایی» در دست یک «مرد کودکفکر» باشد، خریداری ندارد. قطعا، ترامپ میهنپرست نیست بلکه منفعتپرست است. منتقدین ترامپ قویا خشمگین و معتقد هستند که وی جایگاه آمریکا در دنیا را تخریب خواهد کرد؛ حق با آنهاست. آنها میدانند که ترامپ چهره واقعی آمریکا را به همگان مینمایاند. ترامپ، مرد سیاست نیست. مرد منفعتطلبی که یک دروغگوی غیرحرفهای رقتانگیز است و قطعا برای آمریکا مشکل ایجاد خواهد کرد.
همانطور که در بالا اشاره کردم، اینکه بفهمیم چرا دنیا آمریکای کنونی را یک تهدید جهانی به شمار میآورد، سخت نیست. خودکرده را تدبیر نیست. ترامپ را انتخاب کردیم و اینگونه درگیر مبهوتگرایی و تردید و ترس از او هستیم. دنیا هم همین را مینگرد و با خود میگوید کسی که مردماش تا این حد از وجود او و بیعقلیهایش نگران هستند، میتواند تهدیدی بزرگ برای ما باشد.
یک مثال واضح برای شما میزنم: به نظر شما چند درصد مردم جهان، حمله اخیر آمریکا به جنگنده سوری در حریم هوایی سوریه را دفاع آمریکا از خود میدانند؟ اگر کسی بگوید که به آمریکا حق میدهد، من به عقلانیت او شک میکنم. حالا بگذارید یک مقایسه کنم: من میهمان ناخوانده یک نفر میشوم. او مرا دوست ندارد و اصلا تمایل نداشته که من به خانهاش بروم. برای دوست نداشتن من هم دلیل موجه دارد. چرا؟ چون من چندین بار در امور شخصیاش دخالت کردهام و وارد حریم خصوصی او شدهام. علاوه بر این، همسایههایش را هم ترغیب به فضولی در امور او کردهام. در نتیجه، دچار پریشانی و آشفتگی شده و در همین حین، سر و کله من و همان همسایههای فضول و تنی چند از افراد مثل خودم پیدا میشود و شروع میکنیم به جان خانهاش میافتیم و آن را تخریب میکنیم تا عقدهمان خالی شود و حسابی او را بچزانیم. وقتی او عصبانی میشوید و برای دفاع از حریم خود به طرف یکی از دوستان من حمله میکند، من به طرف او شلیک میکنم. بعدش، میگویم: “من باید از خودم دفاع میکردم”.
عمو سام خطاب به ارتش آزاد سوریه: «این هدیه من برای مردم سوریه است. لطفا تقدیمشان کن».
حالا اقدامات رییسجمهور بیخرد ما در سوریه چه کرده؟ جنگنده سوری را زدیم و روسیه برای دومین بار قرارداد عدم تنش بین دو طرف را به حالت تعلیق درآورد و تهدید کرد که اگر یک بار دیگر تکرار شود، برخورد جدی خواهد کرد و هر جنگنده آمریکایی که بر فراز غرب رودخانه فرات ببیند را مورد هدف قرار خواهد داد. اقدام دیوانهوار دولت ترامپ، ما را یک قدم به تصادم مخرب و ویرانگر دو قدرت هستهای جهان نزدیکتر کرد. خیلی بعید است که آمریکا و روسیه علیه هم وارد جنگ مستقیم شوند و از سلاح هستهای بر علیه هم استفاده نکنند. و آنگاه اگر از بمب هستهای استفاده کنند چه میشود؟ «اولیور استون» مستندساز و کارگردان شهیر آمریکایی پاسخ این سوال را یافته است. او در مستند اخیر خود شخصا از «ولادیمیر پوتین» -رییسجمهور روسیه- همین سوال را میپرسد. پوتین پاسخ میدهد: «گمان میکنم که هیچکس زنده نمیماند».
آمریکا اکنون در خاورمیانه و اروپای شرقی موش میدواند چرا که به خوبی از تغییر الگوی موازنه قدرت آگاه است. برای همین است که نیروهای خود را در کنار مرز روسیه گمارده و در آنجا رزمایشهای نظامی برگزار میکند. همچنین، همسایههای روسیه را به ناتو نزدیکتر میکند و با ایجاد سپر دفاع موشکی بتدریج حلقه محاصره و چیرگی هستهای را بر روسها تنگ میکند. جنگندههای سوری را در حریم هوایی سوریه هدف میگیرد و بحران اوکراین را افزایش میدهد تا با تقویت مولفههای فراملیگرایانه، روسهای بومی آنجا اخراج شوند و دایره و دامنه بحران گسترده شود و روسیه وارد بازی تنش گردد. از سوی دیگر، یک هزار میلیارد دلار هزینه توسعه و مدرنیزه کردن برنامه سلاحهای هستهای خود میکند و بودجه پنتاگون را به ۷۰۰ میلیارد دلار افزایش میدهد. و در نهایت با ادبیات متخاصمانه، فصلی دیگر از جنگ سرد را خواهان است. موارد بسیار دیگری در این فهرست جای دارند.
روسیه با یک معضل هولناک روبروست. براستی در مقابل قدرتی خودکامه، خشن، و تصرفطلب که از قضا دشمن هم هست چه باید کرد؟ براستی در قبال آمریکایی که دارای چندین برابر توانایی بیشتر برای به نابودی کشاندن زمین است، چگونه سیاستی باید در پیش بگیرد؟ اگر روی خوش نشان دهد که حداقل اتفاق پیش رو، کاپیتولاسیون است. پوتین از هر گونه تصادم و تقابل مستقیم با آمریکا حذر میکند. روسها اگر پای جنگ با آمریکا در سوریه به میان آید، ورود مستقیم نخواهند کرد اما قضیه برای ایرانیها فرق میکند. سوریه برای ایران مسئله تمامیت ارضی و موجودیت است. لذا، ایران مجبور میشود که در صورت نیاز، بصورت مستقیم پا به میدان کارزار سوریه بگذارد. اگر مثلث روسیه، اسراییل، و عربستان به سیم آخر بزنند و ایران واقعا احساس کند که حکومت اسد در آستانه سقوط است، آنگاه دست به مواجهه مستقیم خواهد زد. مصداق عینی همین قضیه را هم میتوان در مورد اوکراین و روسیه دید. مسئله اوکراین برای روسیه، مسئله موجودیت است. بازی آمریکا با مسئله اوکراین، بازی بسیار خطرناکی است که در صورت احساس خطر روسیه یک فاجعه را در پی خواهد داشت. همانطور که روزگاری «ریچارد ساکوا» تحلیلگر سرشناس روس در کتاب خود موسوم به «خط مقدم: اوکراین» نوشت: «جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ اولین اتفاق مهمی بود که از وسعتبخشی ناتو جلوگیری کرد و بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ دومین رویداد. مشخص نیست که آیا بشریت بتواند از سومی جان سالم به در ببرد یا نه».
ترامپ هواداراناش را فریب داد. بسیاری از کسانی که به او رای دادند، رویکرد او در قبال روسیه که اجتناب از خصومت ورزیدن علیه روسها بود را پسندیدند. با خود گفتند مردی بر راس قدرت آمریکا میآید که خواهان عدم تنش است و به قصه دشمنی دیرینه با دشمن دیرین پایان میدهد. دیری نگذشت که ثابت کرد که فرصتطلبی تشنه است که هر طرف برایش بیشتر بچربد، به آن سو غش میکند. اکنون چه شد؟ روسیهدوستانی که در کارزار انتخاباتی ترامپ وی را همراهی میکردند، اکنون تبدیل به کسانی شدهاند که آتش تنش با روسیه را روشن کرده و به شعلهور شدن آن کمک میکنند. اگر بگوییم اکنون جنگ سرد بین آمریکا و روسیه آغاز شده، به بیراهه سخن نگفتهایم. رییسجمهور ما در قبال کوبا هم دیوانهوار عمل کرد. اوباما در اواخر دورهاش به جهت باقی گذاشتن یک میراث بزرگ، به کوبا شاخه زیتون نشان داد اما ترامپ زیر میز بازی زد و دوباره بر کوبا قهر گرفت. چرا؟ چون آمریکا باید به خاطر اینکه «فیدل کاسترو» سر تسلیم در مقابل آمریکاییها خم نکرد، پیوسته بر سر مردم بیچاره آن کشور بکوبد.
کاملا مشخص است که نهایتا ترامپ توسط اپوزیسیون داخلی خود متوقف خواهد شد. اما این سوال بزرگ پیوسته باقی میماند که عاقبت چه کسی آمریکا را متوقف خواهد کرد؟
منابع:
http://ahtribune.com/us/maga/1736-america-deserves-trump.html
https://www.theguardian.com/commentisfree/2017/jun/30/president-united-states-appears-untethered-reality
منبع: مشرق
انتهای پیام/