به گزارش کمال مهر، غلامرضا حسنی ملقب به «ملا حسنی» متولد ۱۳۰۶ در روستای بزرگآباد در ۳۰ کیلومتری ارومیه است. او، تا چندی پیش نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه و قبلتر، نماینده اولین دوره مجلس از این شهر بود. حسنی در یک خانواده سنتی مذهبی و البته زمین دار و متمکن بزرگ شد.
او تحصیلاتش را تا ششم دبستان در روستا ادامه میدهد سپس نزد ملا مجید اخباری برای خواندن درس عربی و طلبگی به مکتب میرود. آموزشهای ملا مجید وی را راضی نمیکند و تصمیم میگیرد به حوزه برود. حسنی در ۲۰ سالگی به حوزه علمیه ارومیه و چندی بعد برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم میرود. بعد از دو سال توسط آیتالله شریعتمداری به کسوت روحانیت در میآید.
در سال۱۳۴۱، زمانی که لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط حکومت شاه ارائه میشود، حسنی همچون بسیاری دیگر از روحانیون آن زمان مخالف این لایحه بوده. وی در کتاب خاطراتش مینویسد: «از ارومیه به قم رفتم خدمت حاجآقا روحالله و یک شما رهای از مجله «زن روز» به همراه بردم. آقای مشکینی هم که حاضر بود، متن را برای امام (ره) خواند که در آن نوشته شده بود همانطور که مردان میتوانند چهار زن اختیار کنند، چرا زنان کشور نتوانند چهار مرد برای خود برگزینند، امام (ره) با صدای بلند گریه کرد.» (خاطرات حجتالاسلام غلامرضا حسنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴- ص۵۱)
ژنرال حسنی
حسنی پدرش را در ۱۴سالگی از دست داد و دو سال بعد از آن به توصیه مادرش یک اسلحه ورندل تهیه میکند تا بتواند از خود و خانواده اش در برابر رخدادها دفاع کند.
این نخستین آشنایی این طلبه جوان با اسلحه است که بعدها هیچگاه از وی جدا نمیشود. حسنی درباره دقتش در تیراندازی میگوید: «من در ۵۰، ۶۰ متری میایستادم و نشانه میرفتم و دقیقا نوک سیگار را میزدم.» (همان، ص ۱۲۶)
حسنی از سال ۱۳۲۴ علیه حکومت پهلوی مبارزه میکرده است. کریم حنیف، قائم مقام صداوسیمای آذربایجان غربی در این زمینه میگوید: «قبل از انقلاب با تعدادی حزباللهی در ارومیه گروهی تشکیل میدهد و از سال ۵۷ رسما گروه مسلح مبارزین ژنرال حسنی در ارومیه و در استان شکل گرفت و من هم به آنها ملحق شدم و در تیمهای دونفره و چهار نفره سازماندهی شدیم. ماموریت این گروهها حمایت از مردم شرکت کننده در تظاهرات در مقابل تعرض عوامل مسلح حکومتی بود. بیشتر این عملیاتها توسط آقای حسنی به عنوان فرمانده ارشد طراحی میشد و مردم به ایشان لقب ژنرال حسنی را داده بودند.» یکی از کارهای شگفت او در نزدیکی انقلاب آن است که روی منبر به آموزش استفاده از سلاح پرداخته است. (ص ۱۲۵)
او میگوید: «در این هنگام مردم حیرت زده شده بودند چون تا آن وقت در رویا هم ندیده بودند که آخوندی در بالای منبر و در آن فضای اختناق ستم شاهی با آنان چنین سخن بگوید.» فعالیتهای مسلحانه حسنی در درگیریهای پسا انقلابی علیه توطئههای حزب دموکرات کردستان در مناطق کردنشین تشدید شد. او پس از پیروزی انقلاب، در استانهای آذربایجان و کردستان با کومله و خلق مسلمان هم درگیر بود. حسنی با سازماندهی گروههای مردمی در مقابل تحرکات مسلحانه گروهکی به دفاع از میهن مشغول بود.
«ملا حسنی» از همان روزهای اول انقلاب با حکم امام خمینی (ره) نماینده ایشان در ارومیه شد. براساس این حکم، وظیفه برگزاری نماز جمعهها بر دوش او بود. بعد از رحلت امام خمینی (ره) حکم وی از طرف مقام معطم رهبری، آیتالله خامنهای، تمدید شد.
۲ روایت از یک ماجرا
رشید حسنی پسر بزرگ ملا حسنی است. رشید حسنی به سازمان کمونیستی چریکهای فدائیان خلق گرایش داشت. بنا به روایتی که ملا حسنی نقل میکند، خودش پسرش را به دادگاه انقلاب معرفی میکند. حسنی در خاطراتش میگوید: «وقتی خبر اعدامش را شنیدم، اصلا ناراحت نشدم چون به وظیفه خود عمل کردم.» حسنی پس از گذشت ۳۰سال از اعدام رشید، میگوید از اعدام فرزندش همچنان رنج میبرد. آقای حسنی در سال ۹۱ به خبرگزاری رسا گفته که اعدام فرزندش برای او «فوقالعاده سخت» بوده و اعتقاد دارد اگر برای تربیت رشید بیشتر وقت میگذاشت، وی به چنین سرنوشتی دچار نمیشد.
«الان هم رنج میبرم. پسر من دیروز با شاه میجنگید و امروز در فهرست اعدامیها باشد برایم فوقالعاده سخت است.» امام جمعه ارومیه در کتاب خاطراتش نوشته که حکم فرزندش در نهایت «حبس ابد بود» و «متاسفانه قاضی پرونده همینطور فلهای حکم صادر کرده بود.» به اعتقاد وی، برخی از احکام اعدام اوایل انقلاب «از سوی افرادی وابسته به گروههایی که در بعضی ارگانها و به خصوص در دستگاه قضایی نفوذ کرده بودند، صادر شده.»
حسنی جناحی
پس از پایان سالهای سیاست انقلابی و پدیدارشدن دوره جناحبندیهای درونی جبهه انقلاب، ملا حسنی نیز یکی از دو جناح نزدیک شد. از میان ائمه جمعهای که از دوران امام خمینی (ره) حکم امامت داشتند، شاید تنها چهرهای که همواره در جناح راست یا اصولگرا باقی ماند، حسنی بود و جز او، همه آن ائمه جمعه دیگر به اصلاح طلبان یا جناح خط امام (ره) نزدیک بودند.
حسنی در دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی بهدلیل برخی نطقها و خطبههای تند و معروفش که عموما علیه دولت خاتمی و اصلاح طلبان بود، معروف شد. روزنامه اصلاحطلب «صبح امروز» هر هفته گفتههای معمولا جنجالی و گاه عجیب حسنی را منتشر میکرد.
خطبههای آقای حسنی بعدا به صورت کتاب منتشر شد و فروش خوبی داشت. فی الواقع نسل دوم و سوم انقلاب، سالها پس از تحولات صدر انقلابی با حسنی آشنا شدند. حسنی در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد از حامیان او بود، هرچند که بنا به گفته خودش در گفتوگو با مجله چلچراغ در سال ۸۴ به اکبر هاشمی رفسنجانی رای داده بود. حمایت او از دولت احمدینژاد تا جایی ادامه یافت که در همین دوره نشان درجه یک شجاعت را از رئیس دولت نهم گرفت اما در عوض آرام آرام از مرکز توجه رسانهها خارج شد.
حسنی و معیشت
حسنی همواره خود را یک کشاورز میدانسته و در طول سالیان از طریق کشاورزی امرار معاش کرده است. نماینده ولی فقیه در ارومیه، هیچگاه سمت دولتی نداشته و معتقد است که روحانیت نباید به درآمد دولتی متکی باشد چراکه نمیتواند آزادانه سخن خویش را بگوید. او در تمام سالهای پس از انقلاب، همچنان به کشاورزی در «بزرگ آباد» ادامه داده ولی در کنار آن اقداماتی عمرانی و ساختمانی انجام داده است که از آن جمله است بنای مصلای بزرگ امام خمینی (ره) در این شهر یا ساخت مساجد و مدارس فراوان در روستاها. اما شاید هیچ یک از این ساختمانها به اندازه مقبرهای که برای خودش در حاشیه روستای محل تولدش بزرگآباد بنا کرده است تا در آنجا دفن شود، جالب توجه نباشد. حسنی خودش در مورد محل دفن پس از مرگ میگوید: «در سینه این کوه برای خودم محل دفن و قبر انتخاب کردم و راضی نیستم بعد از مردن، جنازهام، حتی یک متر از زمین کشاورزی و مستعد را اشغال کند.» (ص ۳۰۴) حسنی که حالا به سبب کهولت سن از امامت جمعه ارومیه و نمایندگی ولایت فقیه کنار رفته است، سالهای سال یکی از خطبای معروف در فضای سیاسی کشور بود. به جرات میتوان گفت که هزاران ساعت حرف زده است. کمتر موضوع سیاسی و اجتماعی بوده است که حسنی در مورد آن نظر نداده باشد.