مشروح این مصاحبه بدین شرح است :* تحلیل شما از سیاستهایی که ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکادنبال میکند چیست؟آقای ترامپ، پدیدهای است که علاوه بر قسمتهای شخصیتیاش، نمایانگر یک واکنش تقریباً جهانی به روند جهانیشدن است و برخیسیاستهایی که برای آمریکا و غرب، هزینه زیادی داشته است. این به معنای آن نیست که پاسخ به این سیاستهای پرهزینه، هزینه نداشته باشد، نه؛ اگر شرایط آمریکا را در نظر بگیرید و هزینههایی که از دوران کلینتون یا حتی از دوران بوش پدر، برای تبدیل یک پیروزی موقتی از نظربسیاری، متوهمانه در جنگ سرد ایجاد شد و میخواستند این اتفاق را که خیال میکردند پیروزی است ـ من اخیراً در مقالهای نوشتهام که اینشکستِ شوروی بود نه پیروزی آمریکا، تبدیل به تفوق درازمدت کنند؛ یعنی نهادینه شود. این نهادینهکردن، هزینههای سنگینی برای آمریکاداشته و جامعه آمریکایی سعی کرد این هزینههارا با تلاش برای تغییر در طول دو انتخابات ریاستجمهوری گذشته جبران کند. آقای اوباما شایددورترین یا بیشترین نماینده تغییر در زمانی که انتخاب شد، بود. قیافهاش هم نشان میداد سیاست آمریکا تغییر کرده است. در دوران آقایترامپ هم، همین شرایط خواهد بود. دورترین فرد به دستگاه حاکمه آمریکا یا آنکه جامعه حکومتی آمریکا به آن میگویندگویند Establishment” ” آقای ترامپ بود. همین فرد جاذبه قابلتوجهی داشت مخصوصاً که با توجه به فشارهایی که یک واقعیت فناوری است و الزاماً ربطی بهسیاستهای اقتصادی هیچکس ندارد، جامعه آمریکایی بسیاری از شغلهایش را از دست داد، نه الزاماً اینکه شغلها از کشور خارج شده باشندکه بسیاری خارج شدند، اما این واقعیت که بسیاری از شغلها تبدیل به ربات، تکنولوژی و فناوری شدهاند؛ به هرحال این یک نگرانی و ناراحتیدر قاطبه مردم ایجاد کرده بود که نتیجهاش شد؛ این مجموعه، یعنی هزینههای تلاش آمریکا برای نهادینهکردن آن برتری موقتی که احساسمیکردند و دیگری، هزینههای پیشرفتهای فناوری که در نتیجه آن، کمشدن کار بود. درست است که در جوامعی مثل ژاپن، این اتفاق افتاده است و نتیجهاش آقای ترامپ شد؛ لذا این تحول را میتوانستیم پیشبینی کنیم کما اینکه موفقیت آقای اوباما قابل پیشبینی بود. آقای ترامپهم موفقیتش قابل پیشبینی بود. البته نکات دور از ذهنی در موفقیت آقای ترامپ وجود دارد که مهمترین آن اینکه فردی که هیچ ماشینسیاسی داخلی نداشت با اینکه در آرای مردمی شکست خورد، توانست در آرای الکترال پیروز شود. معمولاً توقع دارید از فرد سیاسیتری مثل خانم کلینتون بتواند این معادله را معکوس کند و آراء را نبرد، ولی الکترال را ببرد. ولی ماجرای ترامپ تحول جالبی است. برای خود من به عنوانفردی که نزدیک ۴۰ سال است سیاست آمریکا را دنبال میکند فهمش کمی دشوار است اینکه چطور آقای ترامپ توانست موفق شود.
مجموعه این شرایط باعث شد پدیدهای به اسم آقای ترامپ روی کار بیاید. از این پدیده نمیشود توقع داشت که کاملاً در چارچوبپیشبینیهای به اصطلاح پیشگوهای سیاسی عمل بکند. نکتهای اینجا وجود دارد. نقل است که آقای کیسینجر هم این نکته را متذکر شده کهسیاست خارجی با معامله برای خرید یک ساختمان یا زمین تفاوت دارد و اینجاست که با توجه به پیچیدگیهای جامعه بینالمللی و متغیرهایی کهدر جامعه بینالمللی وجود دارد بسیاری از شعارهایی که آقای ترامپ در دوران انتخاباتی، مطرح کرد یا دیگران مطرح کردهاند غیرقابل حصولمیشود. این درست که ایشان تلاش دارد به وعدههای انتخاباتی که داده است عمل کند، اما بسیاری از این وعدهها، باتوجه به واقعیات جامعهبینالمللی معلوم نیست چندان شدنی باشد و واقعیتها بعد از چند هفته اول که شرایط هیجانی است خودش را تحمیل میکند. درچارچوبنظریههای روابط بینالملل، شرایط تحول در یک وضع، متأثر از ساختار و کارگزاراست. ترامپ تاکنون به عنوان کارگزار توانسته است خودش را بر ساختار تحمیل کند. اینکه تا چه اندازه بتواند این مسیر را پیش برود فکر میکنم در یک مقطعی هم ساختار داخلی آمریکا، هم ساختار روابطبینالملل و معادلههای بینالمللی، خودش را تا حدی تحمیل خواهد کرد.
* جناب ظریف! ترامپ، در بدو ورود به کاخ سفید به مهمترین «موضوع» و بلکه مهمترین «معضل» دنیا تبدیل شده است. رفتارهای او به قدریافراطی، راستگرا، محافظهکار و توام با ژستهای پوپولیستی است که حیرت و عکسالعمل متحدان اروپایی ایالات متحده را برانگیخته است.تحلیل شما از چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا چیست؟
همزمان با ورود ترامپ به عرصه سیاست به عنوان رئیس جمهوری آمریکا تحولی در انگلیس اتفاق افتاد و آن، خروج ازاتحادیه اروپاست و انگلیسهم برای یافتن شرکای تجاری و هم برای یافتن شرکای سیاسیاش تلاش میکند که متأسفانه این رفتار در حرکتهای غیرواقعبینانهای که در منطقه ما داشته مشاهده شده است. این رفتار ممکن است تا حدی مسیر انگلیس را از بقیه کشورهای اروپایی جدا کند و این موضوع را در تحولات چندی پیش به ویژه سفر خانم ترزا می به واشنگتن تا حد قابلتوجهی مشاهده کردیم. البته بقیه اروپا گرایشی به سمت راست دارند و معلوم نیست انتخابات آیندهای که در کشورهای مختلف اروپایی انجام میشود، مخصوصاً در فرانسه، چه حاصل و نتیجهای داشته باشد. هنوزپیشبینی قطعی خیلی زود است، اما گمان میرود به سمت راستگرایی بروند. البته من اروپاشناس نیستم، لیکن پیشبینیها به آن سمت حرکتمیکند.
من احساس میکنم اروپا در حوزههایی برابر آقای ترامپ مقاومت میکند و در حوزههایی با او همراهی خواهد کرد و ترامپ هم همانطور که در سفر خانم ترزا میدیده شد در مورد موضوعی مثل ناتو، به اروپا نزدیک شد، یعنی الزاماً این نزدیکشدن همواره از طرف اروپا به سوی آمریکانخواهد بود؛ بلکه در بعضی از موارد مشاهده خواهیم کرد که آمریکا، ناگزیر میشود به اروپا نزدیک شود. همین تحولات در زمان بوش پسر هم اتفاق افتاد، یعنی در مواردی اروپا به آمریکا نزدیک شد که متأسفانه یکی از آن موارد، موضوع ایران بود. در مواردی هم آمریکا به اروپا نزدیک شد البته در موضوع ایران، اول آمریکا به اروپا نزدیک شد بعد اروپا به آمریکا. چنانکه گفتم در روابط بینالملل پیچیدگیهایی وجود دارد و روابطبینالملل را باید با همه پیچیدگیها ببینید. اگر کسی بخواهد روابط بینالملل را ساده کند در حالت شکلی، همه مقابل آقای ترامپ مقاومتمیکنند یا به سمت ترامپ میروند او را میپذیرند. این جملات بسیط، نمیتواند شرایط بینالمللی را تعیین کند. نکته دیگری که هست این کهدر این شرایط، دنیا هم در حال گذار است. مدت بیش از ۲۶ سال شرایط گذار را در دنیا داریم. هم سیاست در اروپا در حال گذار است، هم درآمریکا. معمولاً شرایط گذار بسیار سیال هم هست. در شرایط سیال، همه دارند تلاش میکنند بیشترین تأثیر را بگذارند. اکنون رژیم صهیونیستیو مشخصاً لابیهای راستگرا در آمریکا، بیشترین تلاش را دارند. بعضی از کشورهای عربی، بیشترین تلاش را دارند چون در شرایط سیال، هیچ چیزسر جای خود نیست، لذا همه چیز قابل تبدیل و تغییر است و اینجاست که تلاشها همه میتواند تاثیرگذار باشد. تحولات هم میتواند تاثیرگذارباشد یعنی وقتی که آقای بوش پسر، رئیسجمهوری آمریکا شد همه فکر میکردند که یک سیاست گرایش به مسائل اقتصادی پیش میآید.حادثهای مثل ۱۱ سپتامبر باعث شد که گرایش و رویکرد جدیدی در سیاست آمریکا پیدا شود، لذا این که بعضیها معتقدند این حادثه، ساختگیبود یا نبود، اما واقعاً این اعتقاد را دارم تحولی بود و الزاماً هم ساختگی نبود، ولی گروهی از کنشگران در داخل آمریکا و کنشگرانی از بیرونآمریکا آمدند سوار این حادثه شدند و واقعیاتی را رقم زدند که بیشترین هزینهاش را خود آمریکا پرداخته است. اگر آقای ترامپ تلاش کند همانتندرویها را داشته باشد، حتماً بیشترین هزینهاش را خود آمریکاییها میپردازند، اما واقعیاتی هست که در شرایط ویژه اتفاق میافتد و بعد با توجه به سیال بودن موضوع، همه این کنشگران وارد میشوند و تلاش میکنند تأثیر بگذارند. اینجا دیگر میزان کنشگری و تلاش تاثیرگذاری مهم است.. اگر آقای ترامپ، صدور ویزا را برای ایرانیها لغو کرده و از «تی. پی. پی» و مشارکت در اقیانوس آرام خارج شده بخواهد از «نفتا» هم خارج شود یا مورد بازنگری جدی قرار دهد، خودش هم متأثر میشود. آسیای دور واروپا متأثر میشوند. اروپا اکنون چند تا موضوع عمده داردکهبرجام، یکیاز آنهاست.
برای فرانسویها، کنوانسیون تغییرات آب و هوایی و توافقی که در پاریس شد، مهم است. مهمترین دستاورد خانم «می» نخست وزیر انگلیساین بود که از آقای ترامپ این یک جمله را گرفت که ناتو نقش بسیار مهمی دارد.
موضوع ناتو برای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی سابق، حیاتی است. برای رژیم صهیونیستی هم جا انداختن دستور کار ضد ایرانی مهم است. با گرایشهایی که آقای ترامپ دارد همه این کنشگران تلاش خواهند کرد در روزها، هفتهها و ماههای آینده بیشترین تأثیر را بگذارند. آنچه در این میان به عنوان موضوعی بسیار تعیینکننده به نظر میآید، رابطه شخصیای است که ترامپ میخواهد با پوتین ایجاد کند و تعامل شکلبگیرد. به نظر من بخشی از این رابطه به ارتباط میان ساختار و کارگزار و بخش دیگر به خوشبینی متقابل ترامپ و پوتین نسبت به هم برمیگرددکه میتواند بر این روابط تأثیر بگذارد؛ اما ساختارها و واقعیات رقابت آمریکا و روسیه در بعضی موارد میتواند مانع باشد.
* جناب ظریف! سایت معتبر گلوبال ریسرچ نقل کرده است که ترامپ به ژنرالهای آمریکایی گفته است که خودتان را برای جنگ جهانی آمادهکنید. آیا این رفتارها، صرفاً ادامه ژست انتخاباتی به منزله از دست ندادن هواداران داخلی است یا ممکن است این رئیسجمهوری واقعاً دست بهماجراجویی بزند؟ آیا اروپا ترامپ را همراهی میکند یا در برابر او میایستد؟
البته همه کنشگران میتوانند انتخابهای مختلفی داشته باشند. آقای ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی حرفهایی زده و گرایشهایی برایبازسازی وضع اقتصادی آمریکا دارد و اولویتهای هم در این حوزه قائل شده است، لذا اکثر اقداماتی که کرده به خیال خودش در دو حوزه تأمینامنیت داخلی آمریکا بوده است.
البته این تصمیم بسیار نسنجیده غیرقانونی و غیرانسانی برای امنیت داخلی آمریکا مضر است؛ اگر چه ترامپ تصور میکند برای تأمین امنیتداخلیاش است. کار دیگری که ترامپ میخواهد برای اقتصاد داخلی آمریکا انجام دهد تقویت کار و محیط کار است. از زمانی که رئیس جمهورشده تلاشهایی در این چارچوب کرده است و افتخار هم میکند به این تلاشها که شرکتهای آمریکایی بیرون آمریکا کار ایجاد نکنند، بلکه اینکار در داخل کشور ایجاد شود. در این راه پیشنهادهای متعددی داده است.موضوع ساخت دیوار در مرز با مکزیک، در چارچوب اولویتاقتصادی است. مجموعه این مسائل باعث میشود تصورتان این باشد که آقای ترامپ کمتر به دنبال ماجراجویی نظامی خواهد بود. آن نکتهایکه در جواب سئوال قبل گفتم این بود که باید همیشه مدنظر داشته باشیم، همین تصور در مورد آقای بوش و مخصوصاً آقای چنی هم بود. یعنیوقتی که آقای چنی به عنوان فرد نفتی سابقهدار که حتی در ایران در قالب شرکتهالیبرتون و نمایندگیهای خارجیاش حضور داشت، معاونرئیسجمهوری آمریکا شد، هیچکس فکر نمیکرد فردی با گرایش اقتصاد محور نفتی دست به اقدامات آنچنانی بزند اما تحولی مثل ۱۱سپتامبرباعث شد آقای بوش تبدیل به رئیس جمهوری جنگ شود. بوش به خودش میگفت “war president” یک حادثه ممکن است فضا را عوض کند. اما در آن شکل هم آقای ترامپ و هم اطرافیانش مستعد چنین تحولی هستند. آقای ترامپ دستوری داده که بخشی ازآن با روحیاتش سازگاریدارد، اما اینکه بدون هیچ مقدمهای وارد یک برخورد نظامی بشود، به نظر میرسد که با بقیه سیاستهایش، سازگاری ندارد، مگر اینکه شرایط،اینگونه به او تحمیل شود یا اینکه برخی در داخل حاکمیت آمریکا یا برخی از کنشگران بیرون آمریکا مثل رژیمصهیونیستی یا سایر کشورهایی کهدر این منطقه به دنبال درگیری و تشنج هستند، چنین وضعی را تحمیل کند.
*آیا باتوجه به سیاستهای ترامپ باید نگران سرانجام برجام بود؟
برجام فقط توافق ما با آمریکا نیست. برجام یک توافق چندجانبه است. به نظر من برجام واقعیتی است و اکنون دارد عمل میکند با این کهآمریکاییها، نه در دوران آقای اوباما و نه در دوران آقای ترامپ علاقهای ندارند کمک بکنند.
از سوی دیگر برنامه هستهای سرمایه ماست و ما تمام تلاشمان را در طول مذاکرات کردیم که اصل برنامه هستهای ما و قسمت مهم آن حفظ شود و ما بحمدالله در چند روز گذشته طبق برنامه، گازرسانی به سانتریفیوژ آیآر ۸ را هم انجام دادیم. این سرمایه ما بود و برای همین در مذاکرات، همه تلاشمان را کردیم که آن را حفظ کنیم.
بعد از این که مذاکرات تمام شد همه تلاشمان را کردیم که در قالب تعهداتمان در برجام، از این سرمایه پاسداری کنیم. آنها هم خیال میکنندتحریم برای آنها سرمایه است که البته به شدت در اشتباهند. معتقدیم تحریم برای آنها، وَبال و هزینه است به جای اینکه سرمایه باشد. این تصور را جامعه سیاسی آمریکا به صورت کلی، نه فقط آقای اوباما یا ترامپ یا خانم کلینتون دارد و بسیار وابسته به تحریم هستند. آمریکا، کشوری استکه بیشترین تحریم را علیه بیشترین تعداد کشورها داشته است. یعنی اگر سابقه تاریخی آمریکا را نگاه کنید، میبینید که آمریکا برای حدود ۵۰کشور مضیقه اقتصادی ایجاد کرده است. آنها احساس میکنند بزرگترین اقتصاد بازار دنیا هستند، بنابر این بزرگترین اهرم بازیشان در روابطبینالملل، اقتصادی و تحریم است و میتوانند از آن استفاده کنند.
بااین که بارها تلاششان به شکست انجامید، اما تلاش میکنند که از این اهرم استفاده کنند، لذا این که آمریکاییها، کمال خست را در اجرایتعهداتشان به خرج خواهند داد، واقعیتی است که متأسفانه در این مدت هم دیدیم. اما آنچه که موفقیت جمهوری اسلامی بوده این است کهعلیرغم احساسی که در آمریکاییها بوده، توانستیم هر کاری که ضرورت داشته است برای خود انجام دادیم.
یعنی در حوزه حمل و نقل توانستیم کار خودمان را انجام بدهیم که البته خیلی راحت نبود. دراین زمینه چندین ماه به آمریکا فشار آوردیم تا در قالب تعهداتشان مجوزبرای ایرباس صادر کردند. روشهای مختلفی هم بود و بویینگ را هم کنار ایرباس، قرار دادیم و با استفاده از آن توانستیمهم موافقت برای بویینگ را بگیریم و با فشار داخلی که ایجاد کردیم موافقت برای ایرباس را هم گرفتیم و این توفیقات به راحتی به دست نیامد. همه اینها به خاطر تصوری است که آمریکاییها دارند که در واقع تحریم برایشان یک سرمایه است، اما ما توانستیم و علیرغم همه تلاشها، تولیدنفت به وضع قبل از تحریمها برگشت و جای تقدیر جدی دارد از تلاشی که کارکنان صنعت نفت و وزارت نفت، انجام دادند.
همانگونه میدانید تحریم در ۳ حوزه حمل و نقل، نفت و بانک بوده است. در حوزه حملونقل تقریباً همه چیز به روال عادی برگشته و حتی بحثهواپیما که ربطی به تحریمهای هستهای ندارد و از ابتدای انقلاب تحریم هوایی بودیم، رفع شده است. اگر دقت کرده باشید سالها طول کشیدتا ۶۰۰ کارگزاری بانکی ایجاد کردیم و ظرف مدت ۳ ـ ۴ سال به ۵۰ کارگزاری کاهش دادند، اما در زمان کوتاهی ۲۷۰ ـ ۲۸۰ کارگزاری را فعال کردیم. البته این را هم بگویم که همان ۶۰۰ کارگزاری فعال نبودند. همه این امتیازات را علیرغم مقاومت آمریکا گرفتیم و آنچه در داخل توجه نشده، ایناست که حتی یک روز همکاران من و سایر دستگاهها، بیکار نبودند. یک روز آب خوش از گلوی ما پایین نرفت. اینکه در داخل مورد مهرورزیبرخی دوستان بودیم به کنار! به هر حال مجبور بودیم هر روز برای گرفتن حقمان تلاش کنیم و این یک واقعیتی در روابط بینالمللی است. ممکناست در ماههای آینده، کار مقداری دشوارتر شود. اروپا و بقیه دنیا بر اجرای برجام اصرار زیادی دارند. در مقابل آمریکاییها حرفهایی زدهاند واخیراً ترامپ گفته که این بدترین توافق است.
توضیحی راجع به علت گفتن این حرف بدهم. آمریکاییها عادت نکردهاند در روابط بینالمللیشان چیزی کمتر از حداکثر خواستهایشان را بهدست آورند. آنها عادت کردهاند بگویند و طرف مقابل هم قبول کند. آمریکا در برجام تقریباً به هیچیک از خواستههایش نرسید. آمریکامیخواست ایران یک سانتریفیوژ هم نداشته باشد، که دارد. آمریکا وقتی سانتریفیوژ را پذیرفت میخواست تحقیق و توسعه ما را نپذیرد.آمریکاییها تا روز آخر مذاکرات میگفتند تحقیق و توسعهمان فقط روی سانتریفیوژهای مدل پایینتر مثل IR-ONE انجام دهیم، ولی ما تحقیق و توسعه روی سانتریفیوژ مدل IR-۸ هم گرفتیم و امروز بحمدالله IR-۸ را از یک چارچوب مفهومی در ابتدای برجام به یک سانتریفیوژ واقعی که به آن گاز تزریق میشود، تبدیل کردیم و این برای آمریکایی بسیار سخت است بپذیرد که وارد مذاکرهای شده و به خواستهاش نرسیده و برای همینهم هست که ترامپ میگوید تیم آمریکایی باید از سر مذاکرات بلند میشد. اما معتقدم آمریکاییها، بهتر از این نه گیرشان میآمد نه در آیندهگیرشان میآید. لذا اگر دولت قبلی آمریکا این توافق را پذیرفت نه به این دلیل بود که علاقهای به ایران داشت و نه به این دلیل بود که دولت دچار توهمی بود و نه به این دلیل بود که خوشخیال بود. به این دلیل بود که همه راهها استفاده کرده بود.
سختترین تحریمها را علیه ایران گذاشتند و بهتر از این نمیتوانستند نتیجه بگیرند و این هم نه این که دستاورد خیلی خوبی برای آمریکا باشد.برجام بعد از شکست تمام تلاشهای آمریکا برای رسیدن به اهدافش به دست آمد و به راهحل توافقی رضایت دادند. در راهحل توافقی، معلوم است که هیچکس به همه اهدافش دسترسی پیدا نمیکند. معتقدم ممکن است ترامپ برای مذاکره مجدد تلاش کند. معلوم است که نه ایرانونه اروپاییها مذاکره مجدد را نمیپذیرند. جامعه بینالمللی هم قبول نمیکند؛ لذا روزهای دشواری را در پیشرو خواهیم داشت ضمن اینکه دریک سال گذشته هم روزهای آسانی نداشتیم. تمام حقوقمان را یک به یک رفتهایم در صحنه مذاکره گرفتیم و انشاءالله باز هم همین کار را خواهیمکرد و علیرغم اینکه بعضی دوستان در داخل توجهی به اجرای برجام ندارند.
*ارزیابیتان از تلاشهای میانجیگرانه کویت برای رفع اختلاف میان ایران با برخی کشورهای منطقه بهویژه عربستان چیست؟
برای جمهوریاسلامی، امنیت این منطقه قسمتی از منافع حیاتی ماست و معتقدیم امنیت را باید کشورهای منطقه تأمینکنند، لذا هیچگاهدنبال درگیری با کشورهای منطقه نبودیم. در اوج جنگ درسال ۶۵ اولین پیشنهاد جمهوری اسلامی برای ترتیبات امنیت منطقهای در نامهای کهآقای دکتر ولایتی به دبیر کل ملل متحد نوشته بود آمد و بههمین دلیل در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ به خواست ایران ترتیبات منطقهای درج شد. از آن زمان به بعد، همواره ایران بر ترتیبات امنیت منطقهای تأکید کرد. بعد از مذاکرات هستهای، علیرغم سیاستهای نابخردانهای که بعضیکشورهای منطقه دنبال و تلاش کرده بودند مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات بشوند ـ سوابقش هر روز روشنتر میشود ـ اولین کاری که انجام دادم سفر به کویت و قطر در پاسخ به پیشنهادی بود که آنها کرده بودند.متأسفانه دولت سعودی، مانع اجرای پیشنهاد خودشان شد و بعد هم تحولاتیکه اتفاق افتاد. به نظر م