جناب خان یک دوره گرد لبوفروش است که معلوم نیست چند سال دارد اما به گفته صداپیشه اش محمد بحرانی، این شخصیت عروسکی جنوبی به دهه ۶۰ و حتی ۵۰ تعلق دارد و از گذشته ای تلخ هم برخوردار است.
همزمان با اعیاد قربان و غدیر به سراغ محمد بحرانی صداپیشه جناب خان رفتیم تا درباره حال و هوای این شخصیت، علایقش، زحماتی که یک تیم برای روند شکل گیری شخصیت او داشته اند و… گفتگو کنیم.
محمد بحرانی متولد ۱۳۶۰ و فارغ التحصیل تئاتر است و البته غیر از حرفه تئاتر، موسیقی را هم دنبال کرده و نوازنده ساز است. وی در بخش اول این گفتگو که در دفتر کارش صورت گرفت درباره موسیقی ها و قطعاتی که جناب می خواند، سخن گفت.
وی درباره سختی تمرین آواها و موسیقی های محلی و بومی مناطق مختلف ایران بیان کرد که گاهی مجبور شده است شب تا صبح تنها برای ادای یک آوا تحمل کند تا اصوات آن را به درستی ادا کند.
قسمت اول گفتگوی ما با وی را در زیر می خوانید:
*جناب خان اکنون یک شخصیت کاملا زنده است که درباره همه چیز نظر دارد، آواز می خواند، شاد می شود و گاهی دلتنگ می شود. این شخصیت چقدر محصول مشاورههای شماست و چقدر همفکری های امیر سلطاناحمدی و تیم فکری «خندوانه» کمک کرده است؟
– قاعدتا شکل گیری یک شخصیت محصول یک تیم است؛ تیم عروسک گردانی، تیم ایدهپردازی، صداپیشگی و طبیعتا حضور یک نفر مثل رامبد جوان اهمیت بسیاری دارد. مسلما در کنار اینها بخش مهمی از شخصیت وی نیز محصول زندگی و تجربیات من در شیراز و بودن در کنار جنوبی هاست.
*گاهی هم به خاطر علایق شما به یک حوزه مثل ورزش، بعضی گرایش های جناب خان پررنگ تر شده و او خیلی فوتبالی می شود.
– علاقه خودش است به من ربطی ندارد (با خنده).
بالاخره در جهان واقعی علاقه سازندگان یک شخصیت روی آن تاثیر می گذارد اما نگاه همه سازندگان جناب خان این است که او مستقل باشد. ما سعی کردیم خود را کنار بگذاریم و بگوییم که جناب خان سلایق خاص خود را دارد و ممکن است از چیزی بدش بیاید که محمد بحرانی، رامبد جوان و یا عروسک گردانان دوست داشته باشند و یا برعکس باشد. جناب خان طبق قواعد کاراکتری خودش جلو می رود. محمد بحرانی یک شیرازی است که تئاتر خوانده و در این زمینه ادامه تحصیل داده است. درحالیکه جناب خان یک لبوفروش دوره گرد است که جنگ را هم تجربه کرده و ما تجربه ها و سلایق متفاوتی داریم. به طور مثال در فوتبال جناب خان به عنوان یک جنوبی پاری سن ژرمن را خریده و طرفدار آن است و در تیم های ملی طرفدار برزیل است اما من یک آلمانی دو آتشه و هوادار بایرن مونیخ هستم. اگر بایرن مونیخ با پاری سن ژرمن بازی داشته باشد قطعا من و جناب خان دست به یقه خواهیم شد.
*و این انتخاب شما بود که سلیقه ورزشی جناب خان فرق داشته باشد؟
– این مساله خود به خود پیش آمده است، ممکن بود شخصیت جناب خان هم هوادار آلمان می شد اما قواعد کاراکتری ایجاب می کرد که او به عنوان یک جنوبی، هوادار برزیل باشد بنابراین نه من سلیقه خودم را تغییر دادم و نه جناب خان. من، رامبد و تیم فکری برنامه انتظار داریم که جناب خان سلیقه شخصی خود را داشته باشد.
*شما و یا جناب خان در «خندوانه» غیر از سوژه های بکر و به روزی که انتخاب می شود و ممکن است کسی به آنها نپردازد روی موضوعاتی دست می گذارید که طبقه متوسط جامعه با آنها درگیر است؛ موضوعات روتین جامعه که حتی گاهی از شبکه های مختلف سیما هم آنها را می شنویم اما یک تفاوت وجود دارد که شما پرداختی جذاب و طنازانه به این موضوعات دارید و از کلیشه ها و نصیحت ها فراتر می روید.
– من نقد و نظری درباره برنامه های دیگر دوستان ندارم اما طبیعتا ما سعی می کنیم از ادبیات فاخری که از مردم دور است پرهیز کنیم. درواقع همان دایره واژگانی مردم کوچه و خیابان را به کار می بریم چون جناب خان هم یکی از همین مردم است. او یک فرد از طبقه متوسط رو به پایین با یک زندگی سخت و گذشته تلخ است. اگر بخواهیم طبق تقسیم بندی شما جلو برویم، بله باید گفت هم به اتفاقات روز واکنش نشان می دهیم و هم بدون اینکه جبهه گیری چپ و راست داشته باشیم به وقایع قابل نقد، انتقاد می کنیم.
*ولی اصلا قرار نیست جناب خان سیاسی باشد.
– خیر. ممکن است جناب خان حرف سیاسی بزند اما جهت گیری چپ و راست ندارد و هر جا به نظرش جای انتقاد داشته باشد انتقاد می کند.
*من پشت صحنه برنامه «خندوانه» دیدم که واقعا هیچ متن از پیش تعیین شده ای وجود ندارد و شما و رامبد جوان تنها درباره موضوعات گفتگو می کنید و البته پیش از این هم این موضوع گفته شده است اما این بداهه پردازی ها چگونه شکل می گیرد؟
– طبیعتا بخشی از دیالوگ ها از ذهن خود من می گذرد و کاری به عنوان دیالوگ نویسی نداریم. غیر از اشعاری که برای مهمانان آماده می شود متن دیگری نداریم اما ایده پردازی هایی داریم که در اتاق فکر و صحنه شکل می گیرد و بعد در صحنه شروع به کار می کنیم. امیر سلطان احمدی هم گاهی در ضبط برنامه در کنار من حضور دارد و در لحظه جملاتی را به من می گوید. به هر حال ایده ای از من یا از دوستان آغاز می شود و باقی ماجراها را به صحنه می سپاریم تا ببینیم با پارتنری که رامبد جوان است اتفاقات چگونه رقم می خورد.
*گاهی وقت ها رامبد جوان واکنش هایی دارد که انگار واقعا در جریان دیالوگ هایی که قرار است، بگویید قرار ندارد. واکنش های حیرت انگیزی نشان می دهد و یا به گونه ای قربان صدقه جناب خان می رود که انگار واقعا از جمله یا حرکتی ذوق زده شده است.
– گاهی بعضی از متن ها ضرورتی را برای ما ایجاب می کند که اصلا رامبد را در جریان آنها قرار ندهیم و قرار است او را با اتفاقات صحنه سورپرایز کنیم. من قبل از ضبط به او می گویم امروز قرار است اتفاقاتی رخ دهد که من اکنون به تو نمی گویم به طور مثال در این حد تعریف می کنم که جناب خان قرار است یک لباس ویژه بپوشد که به تو نشان نمی دهیم چون واکنش طبیعی تو را می خواهیم. او هم معمولا تایید و حتی ذوق می کند. گاهی هم نیاز داریم که روند قصه را با هم چک کنیم یعنی او در جریان باشد که به نسبت قصه واکنش های مناسبی داشته باشد تا روند داستان به خوبی پیش رود. در مورد مهمانان اما ما باید آماده باشیم که بتوانیم هر واکنشی را نشان دهیم. طبیعتا من خودم درباره قومیت مهمانان تحقیق می کنم و با بچه های تیم همفکری می کنیم که به طور مثال از خانم حمیده عباسعلی قهرمان کاراته چه سوالاتی می توان پرسید و بخش عمده به خود صحنه بازمی گردد.
*خاطرتان هست آخرین بار چطور رامبد جوان را شگفت زده کردید؟
– بله شبی که جناب خان لباس طراحی شده برای المپیک را پوشیده بود اصلا به رامبد نشانش ندادیم و قرار بود سر ضبط آن را ببیند. ما فقط به او گفتیم که تغییراتی در ظاهر جناب خان وجود دارد و جزییات ماجرا را نمی گوییم تا همانطور که گفتم واکنش طبیعی او را داشته باشیم. رامبد هم خدا را شکر آنقدر باهوش است و به جا و درست واکنش دارد که بازی ها به خوبی در صحنه پیش می رود.
*تا به حال پیش آمده است که مهمانی داشته باشید که به دلیل اهمیت وی بخواهید اتفاقی را با وی چک کنید؟
– بله شبی که آقای علی نصیریان مهمان ما بود این اتفاق افتاد. من به طرز عجیبی ایشان را دوست دارم و به نظرم او در بازیگری ایران یک تک خال و بسیار مورد احترام است. فکر می کنم یک هاله دوست داشتنی در کنار او برای همه ایرانیان وجود دارد. من قبل از ضبط پیش ایشان رفتم و پرسیدم که تا به حال برنامه ما را دیده اند که کمتر عروسک جناب خان را دیده بودند. من از ایشان پرسیدم که آیا سلیقه ایشان ایجاب می کند که این عروسک در زمان حضورشان در استودیو باشد و احساس کردم که کمی برایشان سخت است و ما هم به دیده منت گذاشتیم و قصه ای را شروع کردیم که جناب خان به دلیل ابهت آقای نصیریان بعد از حضور ایشان می آید و بعد ما ستایش های وی را از استاد نصیریان می شنویم و به نظرم اتفاق بهتری هم در خروجی رخ داد.
*و آیا هیچ شخصیتی وجود دارد که شما دوست داشته باشید در مقام جناب خان با او شوخی کنید و سخن بگویید و او مهمان برنامه باشد؟
– پیشنهادی ندارم.
*کل کل کردن جناب خان و رامبد جوان هم از آن ویژگی هایی است که مخاطب دوستش دارد. مرز این دیالوگ های جدلی برای شما کجاست؟
– باید نوعی تعادل حفظ شود. ما هم متوجه جذاب بودن این جدل ها هستیم، این دو گاهی رو به روی هم در می آیند، عصبانی می شوند و بعد هم می خندند؛ اینها وجهی از هنر نمایشی است که همیشه هم جذاب بوده است. رامبد و جناب خان دو رفیق هستند که با هم می خندند، بغض می کنند و گاهی هم با هم دعوا می کنند.
*ما گاهی وقت ها در برنامه های تلویزیونی شوخی های بین دو مجری را می بینیم اما متاسفانه ممکن است به توهین و تحقیر هم بکشد اما شوخی های بین جناب خان و رامبد جوان تا هر کجا هم پیش رود، مرزی را قائل می شود و مخاطب متوجه شوخی بودن دیالوگ ها می شود که شاید بخشی از این مساله به عروسک بودن شخصیت جناب خان بازگردد.
ـ احتمالاً عروسکی بودن شخصیت تاثیرگذار باشد، به هرحال ما تجربه ای را در سال های متمادی در کارهای عروسکی به دست آورده ایم و عروسک هایی مثل «مبارک» به درک و شناخت مخاطب کمک کرده است که بعضی از جملات چگونه باید در زبان یک عروسک بنشیند، در صورتی که همان جمله ممکن است در زبان یک انسان کاربرد درستی نداشته باشد و البته به نوع اجرا هم ارتباط دارد. به نظرم شوخی های ما هیچ گاه به توهین ختم نمی شود و اتفاقاً اظهار عشق بین جناب خان و رامبد جوان آنقدر زیاد است که ارتباط بین آنها را لطیف می کند.
*جناب خان این شب ها قطعاتی را می خواند که مربوط به هر خطه ای از ایران است و این یکی از ویژگی هایی است که باعث شده جناب خان را از سراسر ایران دوست داشته باشند. در فصل های قبل اشعاری که جناب خان می خواند بیشتر به شیراز و جنوب کشور منحصر می شد اما اکنون این شعرها بسط پیدا کرده است و جناب خان با لهجه های مختلف موسیقی های متفاوتی را اجرا کرده و می خواند.
ـ هدف ما بود که این اتفاق زودتر رخ بدهد و در شروع فصل ۳ تا حدی این انتقاد را داشتیم که موسیقی ها تکراری شده است و ما هم سعی کردیم سراغ موسیقی نواحی مختلف برویم که زمینه آن هم با دعوت از مهمانان مختلف که قومیت های مختلفی را شامل می شدند، فراهم شد. اتفاقاً از این موسیقی ها استقبال زیادی هم صورت گرفت، هم از طرف آن قومیت و هم از طرف قومیت های مختلف که دیگر موسیقی ها را می شنیدند. به طور مثال شبی که جناب خان موسیقی کردی خواند، بسیاری از دوستان عرب، لر و یا حتی دوستان فارس من پیامک هایی زدند که چقدر موسیقی کردی زیباست. این واکنش ها احساس بسیار خوبی را برای ما پدید آورد و حس رضایت بخشی بود که از طریق یک دریچه زیبا مثل موسیقی، اقوام به یکدیگر احساس بهتری داشته باشند.
* پرداختن به قومیت های مختلف برای شما که اهل شیراز هستید و با جنوبی ها بزرگ شده اید چقدر می تواند سخت باشد چون باعث خواهد شد دایره کاری خود را گسترده تر کنید.
ـ راستش را بخواهید خیلی سخت است. اولاً تمام قومیت ها انتظار به حق و درستی دارند که اگر سراغ زبان و یا لهجه آنها می رویم، آن را به درستی ادا کنیم. آنها انتظار دارند اگر قرار است موسیقی ای که سال ها با آن بزرگ شده اند و یا در عروسی ها و دیگر مراسم ها آن را شنیده اند در این برنامه خوانده و اجرا شود، این اتفاق به درستی رخ بدهد. طبیعتاً من بومی همه اقوام ایرانی نیستم و یک فرد معمولی هستم که سعی می کنم این آثار موسیقایی را نزدیک به لحن و زبان همان اثر بومی بخوانم. هیچ وقت هم نخواهم توانست مثل یک کرد، ترک، شمالی و… اشعار موسیقایی شان را بخوانم. با این حال تلاش بسیار ویژه ای می کنم و شاید باور نکنید که گاهی شب تا صبح و یا صبح تا شب آوایی را در حدود ۵۰ بار مرور کنم تا بتوانم مثل اصل آن بخوانم. به طور مثال لرها اصواتی دارند که ما اصلاً در زبان فارسی نداریم و حتی من جای ادا کردن آنها را در حنجره نمی دانم و گاهی باید یک شب تا صبح تمرین کنم تا جای این نقاط را پیدا کنم ولی همان طور که گفتم، هیچ گاه به اصل آن نزدیک نمی شوم.
غیر از این مساله، پیدا کردن موسیقی محلی که بکر باشد و مردم دیگر نقاط ایران کمتر آن را شنیده باشند، بسیار سخت است. شبی که قرار بود خانم شهره لرستانی به برنامه بیاید، من باید یک کار لری می خواندم و اصلاً نمی خواستم قطعه «بارو بارو» را بخوانم. ما اجرای بسیار خوبی از گروه رستاک از این موسیقی شنیده و دیده ایم و برای بسیاری اجرای دوباره آن نوعی تکرار بود چرا که هر کسی اگر بخواهد به یک شعر لری اشاره کند، همین قطعه را به خاطر می آورد. بنابراین من در عین زمان کمی که داشتم، با یکی از دوستان لری خود که در خوابگاه دانشجویی با او آشنا شده بودم تماس گرفتم و از او خواستم که قطعه ای لری را به من برساند. او هم یک قطعه بومی را دست نویس و اعراب گذاری کرد و عکس آن را برای من فرستاد. این شعر در عروسی های لری خوانده می شد، اما قطعه ای بسیار بکر بود. دوست من سامان رحمتی خودش هم این شعر را با کمانچه اجرا و ضبط کرد و آن را هم برای من فرستاد. من آن شب فقط ۲ تا ۳ ساعت وقت داشتم و تمرین این شعر در آن ۲ ساعت به اندازه ۲ سال از من انرژی گرفت. چون من نه چندان معنی آن شعر را متوجه می شدم و نه حتی قبلاً آن را شنیده بودم و حتی اصواتش هم برای من آشنا نبود. مخصوصاً که این شعر برای خود لرها بسیار معروف بود. درنهایت دوستم برای اجرای درست این شعر به تهران آمد و ۲۰ بار با همان کمانچه آن را با هم اجرا کردیم تا کاری نسبتاً درست ارائه شود. شاید بتوان گفت یکی از اتفاقات خوب زندگی من حضور در خوابگاه دانشگاه بود. من به وسیله دوستانی که در دانشگاه در خوابگاه دانشجویی داشتم ذخیره ای از موسیقی نواحی را دارم که همیشه در لحظات بحرانی به دادم می رسد. در دایره دوستان من کرد، ترک، بلوچ، عرب و… حضور دارند و همیشه به کمکم می آیند.
*با اینکه تحصیلات شما تئاتر است اما فکر می کنم بیشتر در حوزه موسیقی پیش رفتید و البته خاطرم است که زمانی گفته بودید گوش موسیقایی شما همیشه حساس بوده است.
– گوش موسیقی من نسبت به آواها و لهجه ها معمولی رو به خوب بوده است چون به این حوزه علاقه داشته ام و به نظر خودم «موسیقی گوشکن» خوبی هستم چون همیشه قطعات خوبی را برای شنیدن انتخاب می کنم.
*و این اتفاق از کودکی رخ داده است؟
– بله، همینطور است من در خانه ای بزرگ شدم که آوای غالب آن صدای محمدرضا شجریان بوده است و قاعدتا چنین موسیقی ای گوش آدمی را تنظیم می کند.
منبع:مهر
انتهای پیام/