در ادامه این مطلب آمده است:
در مورد شکست کامل داعش دو نگاه وجود دارد: نخست، نگاه ایدئولوژیک که داعش را یک پدیده بلند مدت و ماندگار می داند. از این نگاه، شکل گیری و تداوم داعش ریشه در تضادهای مذهبی و قومی- تمدنی در منطقه، مثلاً بین شیعه و سنی، بین ترک ها و کردها، یا به طور کلی تر بین اسلام و غرب از یک سو و مشکلات مزمن جهان عرب از جمله عدم دموکراسی، رژیم های اقتدارگرا و وابسته، حکمرانی بد و یا نهایتاً تداوم منازعات قدیمی مثل مسئله فلسطین- اسرائیل از سوی دیگر دارد. از این دیدگاه، شکست کامل این گروه تروریستی زمانبر است و بیشتر بستگی به حل مسائل جاری خاورمیانه در یک قالب گسترده تر منطقه ای و از طریق همکاری های همه جانبه سیاسی-امنیتی بین کشورها دارد.
دوم، نگاه ژئوپلتیک که داعش را یک پدیده کوتاه مدت می داند که در نتیجه بروز بحران های سیاسی ناشی از جابجایی قدرت در عراق پس از جنگ آمریکا (۲۰۰۳) و تضعیف دولت سوریه در نتیجه تحولات بهار عربی بوجود آمده است. از این دیدگاه، تضعیف نهاد دولت در این کشورها منجر به پیدایش این گروه تروریستی شد. در ادامه، احتمال جابجایی حکومت ها در عراق و سوریه زمینه را برای رقابت های ژئوپلتیک بازیگران دوست و رقیب در صحنه منطقه ای فراهم کرد. داعش نیز از این فضای سیاسی و خلا قدرت برای گسترش فعالیت های خود استفاده و حتی دامنه عملیات خود را به اروپا و حتی آمریکا رساند.
واقعیت این است که تفسیر ایدئولوژیک از روش شکست داعش در سالهای اخیر همزمان به این گروه تروریستی فرصت و توجیه ایدئولوژیک لازم برای به استخدام در آوردن نیروهای جدید در قالب یک منازعه فرقه ای (شیعه و سنی) و یا جنگ مقدس با غرب از طریق ایجاد یک خلیفه به اصطلاح اسلامی در خاورمیانه بزرگ داده است. بر این مبنا، همزمان با از دست دادن سرزمین هایی در عراق و سوریه، این گروه تروریستی عملیات فرودگاه استانبول را برای جلب توجه جهانی برنامه ریزی کرد.
در مقابل، تفسیر ژئوپلتیک با واقعیت های منطقه ای بیشتر هماهنگ است. اکنون مشروعیت داعش به دلیل ایجاد ناامنی های گسترده و اجرای اعمال خشونت بار ضد بشری در نزد مردم منطقه و جهان به چالش کشیده می شود. بطوریکه شکست این گروه تروریستی به عنوان یک تهدید مشترک و فوری امنیت بین الملل در دستور کار و الویت سیاست خارجی همه دولت ها قرار گرفته و آنها جنگ مستقل خود با این گروه تروریستی را در پیش گرفته اند.
در این شرایط، ریشه کن کردن داعش نیاز به ایجاد یک جبهه واحد بین دولت ها برای شکست این گروه افراطی است. اما مانع اصلی روش همکاری در یک قالب گسترده یا محدود است. نگرانی اصلی دولتها اکنون آثار احتمالی ژئوپلتیک و حتی ایدئولوژیک ناشی از هدایت جنگ با داعش بر آینده جایگاه و نقش آنها در یک قالب گسترده تر منطقه ای است. بر این مبنا، اکنون ائتلاف های مختلف از جمله به رهبری آمریکا (ائتلاف غربی)، به رهبری سعودی (ائتلاف اسلامی)، به رهبری ایران و روسیه (مقاومت) و یا جنگ خاص ترکیه با داعش (با اولویت دادن به مسئله کردی)، هر کدام بر مبنای تامین منافع ژئوپلتیک و اهداف امنیت ملی این دولت ها در سطح منطقه ای صورت می گیرد.
مثلاً ائتلاف سعودی ها علیه داعش بیشتر با هدف جلوگیری از انحصاری کردن و پیروزی احتمالی ائتلاف ایران- روسیه و حزب الله در شکست داعش و عمدتا مسدود کردن افزایش نقش و نفوذ منطقه ای ایران بخصوص پس از توافق هسته ای قدرت های بزرگ (برجام) با این کشور است. سایر کشورهای محافظه کار عربی منطقه هم به دلیل ضرورت تقویت یک ائتلاف سنی و البته بیشتر برای بقای رژیم های خود از سعودی ها پیروی می کنند.
در همین ارتباط، جمهوری اسلامی ایران خواهان همکاری با آمریکا و غرب در یک قالب گسترده تر منطقه ای نیست؛ چون آن را به نفع منافع ژئوپلتیک یا ایدئولوژیک منطقه ای خود نمی بیند. نگرانی اصلی ایران این است که چنین همکاری حس رقابت منطقه ای به خصوص عربستان و ترکیه را نسبت به ایران تشدید می کند و این خود بهانه به قدرت های خارجی برای حضور بیشتر در مسائل منطقه ای می دهد. یا زمینه دخالت آمریکا در حوزه قدرت ملی ایران مثلا مذاکره برای محدودیت توانایی موشکی (قدرت بازدارندگی) یا فشار به دوستان منطقه ای مثل حزب الله را فراهم می کند و این از ارزش استراتژیک نقش منطقه ای ایران می کاهد؛ و یا از همه مهمتر و از یک نگاه امنیت ملی، چنین همکاری منجر به اشاعه فعالیت های افراطی و تکفیری بر ضد ایران می شود. بازیگران اصلی دیگر صحنه مثل آمریکا، روسیه و ترکیه هم منافع ژئوپلتیک و اهداف امنیت ملی خود را در گستره منطقه دارند.
به عبارت دیگر، کشورها به دلیل ملاحظات سیاسی و استراتژیک در صحنه منطقه ای، نوع و درجه قوت مبارزه با داعش را تعریف می کنند. این وضعیت منجر به هدایت جنگ های مستقل فعلی علیه داعش شده و به تبع از انرژی جمعی دولت ها به نفع داعش کاسته است. ادامه این وضعیت ممکن است منجر به تضعیف داعش میشود، اما الزاما منجر به شکست کامل آن نخواهد شد. چون تجربه نشان داده که این گروه تروریستی قابلیت لازم برای تجدید قوا، انتقال نیروهای خود و هدایت عملیات از یک جبهه جدید را دارد.
ریشه کن کردن داعش نیازمند همکاری نظامی-امنیتی نزدیک دولت ها در یک قالب محدود و هدفمند است. این همکاری باید با یک دستور کار مشخص، زمان بندی شده و متکی بر یک دیپلماسی چندجانبه صورت پذیرد. چنین روشی راه را بر تفسیرهای گسترده از اهداف بلندمدت و بعضا منافع-محور کشورها می ببندد. حضور همه کشورها، اعم از کوچک و بزرگ، در مبارزه با داعش برای تقویت حس تهدید مشترک در منطقه ضروری است. این روش همچنین از بلوکیزه کردن مسائل منطقه ای بین قدرت های بزرگ منطقه (مثلا بین ایران و عربستان سعودی) جلوگیری می کند که خود منشا بی اعتمادی برای کشورهای کوچکتر منطقه است. چنین روشی همچنین می تواند گامی اعتمادساز برای همکاری های بیشتر منطقه ای باشد.