به گزارش«کمال مهر»؛دختر و پسری که در یک جشن عروسی به صورت تصادفی عقد صوری می کنند و وبه دنبال طلاق به مشکلاتی بر می خورند و نهایتا عاشق هم می شوند… فیلم فارسی؟ فیلم هندی؟ فیلم تارانتینویی؟ فیلمی هوشمندانه برای به دست آوردن پول با دستمایه پست مدرن؟ یا توحش تجمع عقده های غرب زدگی؟ فیلمی که اکران نوروز است و میلیاردی می فروشد… می خنداند ولی حرفی برای گفتن ندارد… فیلمی که از مراتب والای هنری در آن خبری نیست و جز سرگرم کنندگی برای مخاطب هیچ چیزی ندارد… فیلمی آزاد از جنس تئاتر آزاد … شومنی در بین ابدو یک روز ، بادیگارد و خشم و هیاهو… هیچ چیزی برای گفتن ندارد و هیچ چیزی برای اینکه بتوان آنرا در مولفه هنر خواند در خودش جای نداده است… فیلم با پیکانی همراه با خنده و بی خیال دنیا می تازد به بنیان خانواده… تاثیر گرفته از فیلمهای ترکی، خیانت را چیزی عادی در نظر می گیرد و آنرا امری به نحوی یکنواخت شده در جامعه می انگارد… نیروی انتظامی را به سخره می کشد به نحویکه برای یک مهمانی عروسی چند ده نیرو می آورد و ان را با مثلا شناسایی یک داماد کلاه بردار تلطیف می کند وبا وجود این همه نیرو باز داماد فرار می کند و اسلحه می کشد و چه و چه و چه… بعد دوستی می آید و این مسخره هولناک را می گوید تارانتینو بازی… فانتزی تارانتینویی… و سعی می کند از مانی حقیقی یک اندیشمند و از فیلمش یک اثر اندیشمندانه با واژه های همسانی – خادم تکرار بودن – و همگونی – خادم بازنمایی بودن می سازد… این فیلم هیچ نگرش فیلسوفانه ای نسبت به هیچ چیز ندارد… یک فیلم هیچ هیچ هیچ است…
فیلم به صورت مفتضحانه ای مسائل جنسی را دستمایه ای برای خنداندن مخاطب می کند… جایی صحبت از دختر ماساژور است و جایی دیگر با ریختن اب البالو بروی پسر جوان در شلوغی های تیراندازی مسخره و بیهوشی مسخره پسر جوان و بردن او به اتاقی که اتفاقا یک تختخواب مسخره در آن است و نوع قرار گیری مسخره دو مرد روی آن و به هوش آمدن ناگهانی مسخره پسر جوان و ناگهان فرار کردن مسخره یکی از آنها و آمدن مسخره تر یک زن در اتاق …مسخره در مسخره در مسخره در مسخره… بعد می گویند تارانتینو بازی … می گویند پست مدرن… به این می گویند کشاندن قصه برای رساندن فیلم به یک میزانسن سکسی… میزانسنی بی عرضه از نظر تناسبات فرهنگی و اجتماعی … البته خب روشنفکری است دیگر… یعنی هرجایی تناسبات عرفی ، اخلاقی ، اجتماعی شکسته شد شک نکنید که آنجا روشنفکری موج می زند… این افتضاح کاری هایی است که نویسنده و کارگردان از قضا روشنفکر این فیلم بدان می پردازد…تارانتینو و پست مدرن؟!!!! دستگیری پسر لخت در کنار دختر در صحنه فرار همه توسط نیروی انتظامی و دادگاهی که برای آن گذاشته می شود هم یکی دیگر از عقده هایی است که گویی امروز نسل روشنفکر با آن سر و کار دارد … اعلام جرم از طرف قاضیی که تجمع پرونده های گویی از این نوع جرم در پیش زمینه تصویر که هر کدام به قطوری یک کتاب است با دفاع جانانه دختر که از قضا وکیل است مواجه می شود و البته آقای قاضی آنرا می پذیرد و آنها را با وثیقه آزاد می کند به شرط اینکه تا فردا ظهرش عقدنامه را برای آنها بیاورد… دو نکته کاملاً به چشم می آید… اول اینکه قانون را براحتی می توان دور زد تا مسائل خلاف دین ما براحتی دور زده شود و دوم اینکه براحتی می توان دوست دختری شرعی برای پسرمان پیدا کنیم تا آنها را ازیک مخمصه نجات دهیم… به همین راحتی … این آموزه های فرهنگی یک فیلم سینمایی است… فیلمی که اکران نوروز گرفته است… و با اقبال عمومی مواجه شده است… از این عقده گشایی های مثلا تارانتینویی در ادامه هم می آید… جایی که دختر و پسر عاشق همدیگر شده اند و ناگهان خود را در میدان مین می یابند… این فیلم هیچ چیز نیست جز یک استفراغ جنسی یک کارگردان روشن فکر… حقیقی را در این فیلم می توان از جنس خانواده هایی دانست که مانیفست اعتقادی خود نسبت به تناسبات اخلاقی ، دینی و ارزشی را به طرز مفتضحانه ای به نسل بعد از خود می دهند و واژگونی افکار همین نسل را که خود برای آنها به ارث گذاشته اند را تبدیل به موضوع فیلمهای بعدی خود می کنند…
پایان پیام/