به گزارش گروه بین الملل «کمال مهر»؛
سکانس دوم: القاعده
در سکانس دوم به نسخه های عربی- عبری پیروان شیطان می پردازیم: القاعده و داعش سکانسی که کامل کننده جنود هاویه و در شرارت و جنایت به مانند مجاهدین ضد خلق مترقی و پیشرفته هستند. سخن از تشکیلات القاعده است. تشکیلات بینالمللی نظامی و بنیادگرایی است که در سال ۱۳۶۷خورشیدی، دوران جنگ احزاب جهادی افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی سابق و حکومت وابسته آن، توسط اسامه بنلادن در شهر پیشاور پاکستان تاسیس شد.
وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متنهای آن است که تشکیلات القاعده را «قاعده الجهاد» (اساس و بنیان نبرد اسلامی) توصیف میکند و این در حالی است که خود اعضای این سازمان آن را «جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» مینامند.
القاعده از سازمان «مکتب الخدمه» که هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدین برای جنگ با شوروی سابق بود، گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولتهای اسلامی بهویژه عربستان سعودی و پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود و اکثریت اعضای شبکه القاعده را پیرو مسلک وهابی و سلفیها تشکیل میداد و از آغاز، رهبری آن را اسامه بنلادن به عهده داشت و در سال ۱۳۷۹ خورشیدی ایمنالظواهری سازمان جهاد اسلامی مصر را با سازمان القاعده ادغام کرد و او به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد و پس از بنلادن در راس این گروه قرار گرفت و سالهاست که این سازمان در فهرست گروههای تروریستی بسیاری از دولتها و سازمانهای بینالمللی از جمله شورای امنیت ملل متحد، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا قرار گرفته است.
از ثمرات این سازمان عربی، جریان گروه طالبان در افغانستان است که تئوریهایش از رهگذر مدرسه «دیوبند» پرداخته شده و به تدریج به دیگر نقاط جهان اسلام گسترش یافت، بهخصوص در کشورهای خاورمیانه عربی و شمال آفریقا، جایی که بعدها جنگجویان مسلمان از آن به جهاد افغانستان و سپس به برنامههای سازمان القاعده پیوستند.
هرچند گاهی برخی سیاستمدران بیرونی با انگیزههای سیاسی و نیز برخی صاحبنظران داخلی- که در تحلیل خود نمیتوانند همه جوانب قضیه را در نظر بگیرند- فکر میکنند که گروه طالبان جریانی خودجوش است و بهشکل طبیعی در بخشهایی از افغانستان و پاکستان پدید آمدهاند در حالیکه اینگونه تحلیل و برداشتها اشتباه است.
حمایت عربستان سعودی از طالبان و حمایت ایران از مخالفان طالبان باعث میشود که این گروه اقدام به قتل دیپلوماتهای ایرانی در مزارشریف کند و در همان آغاز به قدرت رسیدن طالبان تردیدهایی بین ایران و پاکستان نیز شدت گیرد، ولی عامل مهمتر حمایت پاکستان و از طریق پاکستان عربستان سعودی از طالبان و حمایت دولت ایران از دولت برکنار شده برهانالدین ربانی و گروههای جهادی شیعهمذهب بود.
گروه طالبان وقتی که در پاییز ۱۳۷۳ از مرز سپین بولدک پیشروى سریع و غیرقابل انتظار خود را بهسوى شهر مهم و استراتژیک قندهار، موطن سلاطین ۲۵۰ ساله افغانستان شروع کرد؛ حرکت آنها، ناظران و تحلیلگران داخلى و خارجى راسخت دچار شگفتى ساخت و بر خلاف تصور تمامى محافل سیاسى جهان که همواره در پى راهحلهاى شکستخورده سیاسى در این کشور بودند، بر روش نظامىگرى پافشارى کرده و به دور از هیاهوى داخلى و بیرونى به لشکرکشىهاى خود در ولایات مختلف این کشور ادامه داد و پس از چهار سال جنگ و گریز، سرانجام توانست مهمترین پایگاههاى احزاب جهادى را فتح کرده و حضور خود را در غرب (هرات)، شمال (مزارشریف و شبرغان) و مرکز (بامیان و هزارجات) و مهمتر از همه در کابل، پایتخت افغانستان تا حدودى تثبیت کند و ظهور ناگهانى این گروه در معادلات سیاسى و نظامى افغانستان و موفقیتهاى نظامى آن در ۹۰ درصد از خاک این کشور، حدسها و احتمالات زیادى را درباره ماهیت، نیت، اهداف و روابط خارجى آنها بهوجود آورده است.
ادامه دارد….
از منافقین خلق تا خوارجین داعش قسمت اول