این ماجرای واقعی مردی است که در بدترین وضعیت روحی قرار داشت. “توبری، من هم بدم!” او چنان گرفتار “تربیت والد منتقد” بود که هرگز نمیتوانست به غیر این و فطرتهای اصیل انسانی خود مسائل را تجزیه و تحلیل کند. بنابراین هرگز آرامش نداشت تا این که حادثهای مرگبار روی داد و با پناه بردن به خداوند روحش پالایش یافت و خود واقعیاش را پیدا کرد.
دو مرد که یک دانش آموز ۷ ساله را در اتاقی تاریک و دهانی بسته مورد تجاوز بی رحمانه جنسی قرار داده بودند، توسط پلیس شناسایی و دستگیر شدند.