گروه سیاسی “«کمال مهر»؛ هادیان البرز به مناسبت هفته دولت مقاله ای تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در اندیشه رهبری را آماده کرده و تقدیم حضور می کند. تمدن نوین اسلامی که همان احیاء تمدن اسلامی است که اوج و شکوفایی آن در سده چهارم هجری بود که با عنوان «رنسانس اسلامی» شناخته میشود. گرچه شکلگیری تمدن اسلامی از شبهجزیره عربستان بود، اما در پیشرفت و تعالی سایر جوامع و ملل مختلف نقش داشتند. رهبر انقلاب اسلامی به مناسبتهای مختلف به عوامل، زمینهها و نقش ملت ایران در احیای تمدن اسلامی اشارهکردهاند .اگر از دیدگاه رهبر انقلاب به این موضوع نگاه کنیم انسان نیاز به تمدنی دارد که در سایه آنهمه نیازهای مادی و معنوی او برآورده شود و این تمدن چیزی جز تمدن اسلامی نیست.
نقش دولت اسلامی در تمدن نوین اسلامی
در نظام اندیشهای آیتا…خامنهای (مدظله)، نیل به تمدن نوین اسلامی، یک فرآیند است که دولت اسلامی به عنوان یکی ازحلقه های این زنجیره مطرح است. این حلقه از چند جهت در این فرآیند، جایگاهی کلیدی دارد. از یکسو این حلقه، مقدمهساز حلقهی بعدی – جامعهی اسلامی – است، که آن نیز بهنوبهی خود مقدمهساز شکلگیری حلقهی نهایی – تمدن نوین اسلامی- است. از سوی دیگر به تصریح رهبر انقلاب، گام اصلیِ حرکت تمدنی انقلاب اسلامی در مقطع فعلی، ایجاد دولت اسلامی میباشد و بدون تحقق آن، رسیدن به جامعهی اسلامی امکانپذیر نخواهد بود.
دولت اسلامی از منظر رهبر انقلاب فقط شامل قوهی مجریه نیست؛ بلکه مجموعهی قوای سهگانه و سایر کارگزاران و مسئولان نظام را شامل میشود. در اینجا منظور از شکلگیری دولت اسلامی، انطباق یافتن حداکثریِ اعمال و جهتگیریهای کارگزاران نظام با شاخصهای اسلامی و نیز ایجاد و تکمیل ساز وکارها و نهادسازیهای لازم برای شکلگیری جامعهی اسلامی و تمدن اسلامی است.
در اندیشهی آیتا…خامنهای، هرچند دولت اسلامیِ مطلوب در شکل حداکثری خود در زمان انسان کامل و امام معصوم (علیهالسلام) شکل میگیرد، اما دولت اسلامی شاخصهای مشخص و معینی دارد و مجموعهی کارگزاران کشور در فرآیند رسیدن به دولت اسلامی، دارای وظایف و مسئولیتهای خطیری هستند.
برای نیل به تمدن اسلامی وظایف متعددی را می توان برای دولت اسلامی برشمرد ولی به نظر می رسد مهمترین وظیفه و اولویت دولت اسلامی که مبانی آن را می توان در کلام اندیشمندانی مانند ملاصدرا مشاهده نمود توجه به مسائل فرهنگی و برنامه ریزی فرهنگی است. این برنامه باید در جهت نیل جامعه از فرهنگ موجود به سوی فرهنگ مطلوب و از نقص به سوی کمال باشد. از این رو اصلی ترین و محوری ترین عنصر در ساخت تمدن مسائل فرهنگی است و این بدان علت است که همان طور که حیات و رشد موجودات زنده اعم از گیاه یا حیوان در بستر محیط زیست طبیعی امکان پذیر است جوامع نیز همین گونه هستند و تنها در محیط زیست فرهنگی است که انسان می تواند به حیات و رشد خود ادامه دهد. مطالعه تمدن های دنیا نیز حاکی از برجسته بودن عناصر فرهنگی در این گونه تمدنها بوده است.
مهمترین وظیفه فرهنگی حکومت و دولت اسلامی علاوه بر تنظیم امور معیشتی مردم که باید به صورت جدی بدان پرداخته شود، مساله آموزش و پرورش یا همان تعلیم و تربیت مردم است که این وظیفه به نوعی تخلف ناپذیر است و باید سیاست اقتصاد نظامی گری در خدمت تعلیم و تربیت و ارتقای معنوی انسان ها که هدف غایی است قرار گیرد.
شک نباید کرد که وجود نظام سیاسی و دولت اسلامی قدرتمند و مردم سالار و رسیدن ما به تمدن نوین اسلامی، نقشی کلیدی و منحصر به فرد دارد. به طوری که فرض تمدن نوین اسلامی منهای دولت اسلامی منفی است. بنابراین امروز هم ادامه تئوریزه سازی و هم تکامل عملی نظام مردم سالاری دینی باید در دستور کار علما و اصحاب حقیقی سیاست قرار گیرد.
تعیین نسبت تمدن نوین اسلامی، با تمدن مهدوی در دوران ظهور یکی دیگر از مباحث تمدنی است. باید توجه داشته باشیم تمدن نوین اسلامی، قله و سقف خودش را تمدن جهانی اسلام در دوران ظهور می داند اما متناسب با بضاعت دوران غیبت شکل می گیرد. ما برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی و غنی بخشی و تکامل عقلانیت اسلامی همچنین نمودار شدن آن در رگهای جامعه نیاز مبرم داریم.
شکلگیری تمدن اسلامی
تمدن اسلامی ابتدا با دعوت پیامبر از مکه وبا تشکیل حکومت اسلامی در یثرب شکل گرفت . مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپای اسلامی با تمدنهای کهن جهان و کوشش برای شناخت و انتقال آن تمدنها از طریق ترجمه و تأسیس کتابخانهها و مدارس و انتقال کتابها از حوزههای تمدنی مجاور به حوزه تمدن اسلامی، و انتقال دانشمندان به مراکز علمی و آموزشی از اقدامات مهم می باشد.
پس از آن فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی وهنر و معماری به شکوفایی رسید. اماحمله بزرگ و طولانی صلیبی و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام که با آثار و پیامدهایشان – یکی حدود دویست سال و دیگری حدود سیصد سال به درازا کشید – شکوفایی تمدن اسلامی را به رکود کشاند. این تمدن بعد از دو قرن رکود توانست دوباره قد علم کند و دست به نوزایی فرهنگی بزند.
هجوم استعمار عصر جدیدی از رکود و ایستائی را در تمدن مسلمانان ایجاد کرد و موجب شد تا خودباختگی و غربزدگی در اندیشه واراده مسلمانان راه بر هر نوآوری و پویائی فرهنگی و تمدنی در جهان اسلام ببندد و سنّت و فرهنگ غربی بهعنوان نماد تمدن و مدنیت در باور مسلمانان، آنان را به دنبالهروی از غرب بکشاند (نک: ولایتی، ۱۳۸۴، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۲۳-۱۱)
این دنبالهروی از غرب در جهان اسلام با واکنشهای متفاوتی مواجه شد، متفکرین و اندیشمندان تلاشهایی برای احیاء اندیشه اسلامی انجام دادند . این نگاه نو به مختصات جامعه اسلامی، در انقلاب اسلامی ایران و در اندیشه امام راحل (ره) با تأسیس و استقرار نظام جمهوری اسلامی روند عینی خود را آغاز کرد .
عبارت تمدن سازی نوین که توسط مقام معظم رهبری مطرحشده است درواقع همان احیاء تمدن اسلامی است که با پیروزی انقلاب اسلامی نگاهها به آن معطوف گردیده است، یعنی احیاء عزت و کرامت انسان مسلمان در کنار برخورداری از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی که میتواند نویدبخش ایجاد تمدنی نمونه باشد و تأکید مقام معظم رهبری بر عنصر پیشرفت همهجانبه بهعنوان ماهیت واقعی تمدن نوین اسلامی درواقع به معنای تأکید بر عنصر حرکت و تعالی در همه عرصهها و همه جنبههای زندگی مادی و معنوی است. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان خراسان شمالی، ۲۳/۷/۱۳۹۱)
باید در نظر داشت پیشرفت در منطق اسلام با پیشرفت در تمدن مادی غرب متفاوت است آنها از بعد مادی به پیشرفت نگاه میکنند پیشرفت در غرب در درجه اول عبارتاند از: پیشرفت در ثروت، علم و فناوری و پیشرفت نظامی. اما در منطق اسلام پیشرفت دارای ابعاد بیشتری است و عبارتاند از پیشرفت در علم، اخلاق، عدالت، رفاه عمومى، اقتصاد، عزت و اعتبار بینالمللى، استقلال سیاسى و در کنار اینها پیشرفت در جنبهی معنوی الهی یعنی عبودیت و تقرب به خداى متعال، و هدف نهایی ما تقرب به خداست. بنابراین پیشرفت در اسلام دارای دو بعد مادی و معنوی است و دنیا و آخرت در نظر گرفتهشده است و هدف اصلی از پیشرفت در اسلام رسیدن به خداست.
عرصه های پیشرفت
رهبر انقلاب چهار عرصه اساسی برای پیشرفت و رسیدن به تمدن نوین اسلامی بیان کردهاند که عبارتاند از:
۱- عرصه فکر
۲- عرصه علم
ازنظر ایشان امکان سبقت گرفتن در مسائل علمی وجود دارد و در بیانات خود به راهحلهایی اشاره کردهاند که با کمک آنها میتوان به این مهم رسید از جمله این راهحلها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– پیدا کردن راههای میانبر
– داشتن شجاعت علمی و نوآوری درزمینه علمی
– اعتماد به نفس شخصی و ملی
– پرکاری
– هدفدار کردن تحقیق با توجه به نیاز کشور
– تقویت روحیه ایمان و عنصر ایثار
– شناسیایی آسیبهای موجود درزمینه تولید علم
۳- عرصه زندگی
۴- عرصه معنویت (بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی، ۱۰/۰۹/۱۳۸۹)
نتیجه
احیای تمدن اسلامی امری است که توجه تمام ملت های اسلامی را می طلبد. در این بین انقلاب اسلامی بهعنوان الگویی برای بازشکوفایی تمدن اسلامی می تواند راهنما و راهگشاه باشد. شک نباید کرد که وجود نظام سیاسی و دولت اسلامی قدرتمند و مردم سالار و رسیدن ما به تمدن نوین اسلامی، نقشی کلیدی و منحصر به فرد دارد. به طوری که فرض تمدن نوین اسلامی منهای دولت اسلامی منفی است. بنابراین امروز هم ادامه تئوریزه سازی و هم تکامل عملی نظام مردم سالاری دینی باید در دستور کار علما و اصحاب حقیقی سیاست قرار گیرد.
از آنجا که تمدن نوین اسلام به معنای پیشرفت همه جانبه است بنابراین باید در عرصه های مختلف پیشرفت صورت بگیرد تا هر چه زودتر به مقصد برسیم. در این بین رهبر معظم انقلاب برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی توجه به چهار عرصۀ فکر، علم، زندگی، معنویت ضروری دانسته اند که هر کدام از این عرصه ها ازجایگاه و اهمیت خاصی برخوردارند. در هر کدام از این چهار عرصه ابتدا باید وضعیت موجود را بررسی، آسیب ها و ضعف های موجود را شناسایی کرد تا در دام تکرار و تقلید گرفتار نشویم. سپس وضعیت مطلوب را در نظر گرفت و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرد. نیز نباید از این نکته غافل شد که که برای رسیدن به جایگاه مورد نظر و بازشکوفایی تمدن اسلامی برنامهای منظم و طولانی مدت همراه با رفع نکات ضعف، همکاری همه سازمانها، نهادها، مردم و فرهنگ سازی نیاز است و همگان باید اهمیت این موضوع را درک کنند که این راه راهی نیست که یک شبه و بدون فراهم آوردن مقدمات طی شود. عمل به این امور و همکاری همه جانبه سبب پیشرفت جوامع اسلامی میگردد که در نهایت به تمدن نوین اسلامی ختم می شود.
انتهای پیام/